عشق شکسته s2 p14(دنیای ناشناخته بخش3 :مواظب باش پدر 1)
تو دیوونه ای!
دوستت داشته باشم؟!*
تو زندگیم رو نابود کردی!
میفهمی برای یه دختر بچه چقدر سخته؟
میفهمی اینکه مجبور باشی بخاطر برادرت پا برهنه و با لباسای پاره توی هوایی که اب منجمد بشه راه بری؟
(توضیح: میفهمی من چقدر سختی کشیدم اون فقط بخاطر اعضای خانوادم؟)
اونم تو دنیایی که فقط تو کتابا دیدیش؟!
من از اول هم قرار نبود باهات ازدواج کنم!
(توضیح: از اول هم رابطه ای بین ما نبوده)
این فقط یه قرار داد ساده بین خانواده هامون بود.
قرار بود وارث رو به دنیا بیارم و بعد به دنیای خودم برگردم.
(توضیح: بودن با تو فقط بخشی از کارم بود. و من علاقه ای بهت ندارم.)
به خاطر تو دیگه حتی دوستای سابق ام هم بهم اعتماد ندارن
تو بهم میگی همش به خاطر توئه؟!*
میگی دوستم داری؟! *
اگه واقعا دوستم داری پس چرا منو اینجا اسیر کردی؟!*
اگر واقعا دوستم داشتی چرا زندگیم رو نابود کردی؟!
میگی بهم هدف دادی؟!
تو بهم هیچی ندادی!
تو بهم هیچی جز یه زندگی پر درد و رنج ندادی.
(توضیح: تو هیچ کمکی بهم نکردی و فقط باعث شدی زندگی ام خراب شه)
بیخیالش زندگی من از اول هم خراب بود.
و تو تغییر زیادی توش ایجاد نکردی.
(توضیح: بدون تو هم زندگیم خراب بود و بودن یا نبودنت واسم مهم نبود)
تا زمانی که اون کار رو کردی!
تظاهر نکن!
من میدونم که اون اتیش سوزی همش زیر افراد توئه!
میدونم چیکار کردی!
تو تنها کسایی که واقعا من و برادرم رو دوست داشتن رو ازمون گرفتی.
(توضیح: تو عزیز ترین ادما رو ازمون گرفتی)
چرا باید بهت اعتماد کنم و دوستت داشته باشم؟!*
من ازت متنفرم!!*
*انچه گذشت*
ایدا: چیزی یادتون میاد؟
***&&&***
ادرین: پلگ بیا بیرون.
***&&&***
گابریل: نه ولی الان هم دیره واسه چنین کاری.
***&&&***
ایدا: ولی کسانی هستند که تخلف میکنند.
***پایان انچه گذشت***
(از زبون کاترین)
من: سلام بچه ها خیلی وقت بود که ندیدمتون دلم براتون تنگ شده. سلام پارسا خیلی وقته ندیدمت دلتنگت بودم.
پارسا: ولی من نه.(خیلی صادقانه گفت)
الناز: ببینم هنوز هم اون اتاق مخفی رو داری؟
کتی(کاترین): با این وضعیت پیش اومده فک کنم بیشتر از همیشه بهش نیاز داری. مخصوصا زخم پای دوستت.
مرینت: تو از کجا فهمیدی؟
*ایدا و زهره و الناز و سنا تا زمانی که بحث اونا هست جیم میشن و میرن توی باغی که اون نزدیکیه*
زهره: چقدر اینا حرف میزنند
الناز: اخ گفتی راستی من تنها بودن با دخترا رو خیلی دوست دارم.
ایدا: بچه ها؟
الناز: جانم؟
ایدا: یک نگاه به پشت سر کنید.
زهره: ای وای ارتش اسکلت ها چه کار کنیم؟( از کی تاحالا تو باغ ها ارتش اسکلت ها جاساز میکنند؟)
الناز و ایدا: خب. میجنگیم. سوالی هست؟ * و با جارو اونا رو نابود میکنند.*
ایدا: قایم شید.* ولی دیر شد*
ساشا* خطاب به دخترا و قلچماغاش*: ببین کیا بعد سه سال اومدن و الان روبه رومونن.*به طعنه گفت* سلام سنا کوچولو.
سنا:* طفلک کلا 6 سالشه میره توی هفت سال* به من نگو کوچولو. بدم میاد.
ساشا : باشه . ولی راستی اون پسرا کجان نکنه اونا رو هم قال گذاشتین.
الناز: اولا. به تو هیچ ربطی نداره اینجا چیکار میکنیم. دوما اون پسره که اسمش امیر رضا هست برادرمه نه دوست پسرم و پارسا هم برادار ایدا است. سوما. تو اصلا لیاقت یک نگاه مارو نداری پسره ی ه*و*س* ب*ا*ز*.
ساشا: حالا نکه تو کاملا از این چیزی کاملا به دوری .بعدشم اگهی شما سه تارو دیدم که میگه زنده میخوان تون و دادن هرگونه اطلاعات جایزه داره. کوچولو. من شاید ه*و*س*ب*ا*ز* باشم ولی دیگه هم شاه خوناشام ها و هم شاه گرگینه ها دنبالم نیستن. راستی به نظرت اگه من یه زنگ کوچولو به سرباز های اونا بزنم و محل شما و اسم دوستای جدیدتون رو بگم چی میشه؟ من بهت میگم. میتونم با اینکار ازتون انتقام بگیرم.
ایدا: ما هم میتونیم با گفتن اینکه تو الناز رو واسه سه سال زندانی کردی تلافی کنیم. حتی اگه الکی باشه. به نظرت چی میشه اگه بفهمن از خون دو تا انسان اونم بزور خوردی؟ من بهت میگم. زجر کشتن میکنن ب*د*ب*خ*ت*د*خ*ت*ر*ب*ا*ز*.
الناز: اینکه تو هزار سالته ولی ما 15شایدم 16 شاید هم 17 سالمونه دلیل نمیشه خیلی احساس قدرت کنی. چون هر کی با ما در افتاد بالاخره از یه وری افتاده توهم استثنا نیستی.
ساشا: بعید میدونم. خانم کوچولو.
زهره: پس بچرخ تا بچرخی.
ساشا: همچنین.*با ادم های خود میرود و در حال رفتن میگه* روزی که از کارتون پشیمون میشید از اونچه فکر میکنید زود تر فرا میرسه.
*وقتی ساشا رفت و اونا به هتل رسیدند*
الناز: من نمیدونم چرا اون روز یادم رفت تعظیم کنم.
ایدا: من چمیدونم؟!
زهره: ام بچه ها .
زهره: سنا دستشویی داره من میرم ببرمش دست شویی.( یعنی من کشته مرده شخصیت خواهر زهره ام.)
الناز: ما هم میریم توی اتاقمون دیگه چون تا الان دیگه کاترین باید اتاق ها رو به بقیه نشون داده باشه.
*از اونور*
تموم شد.
حالا شکل ساشا و الناز:
این از ساشا👆
اینم ظاهر الناز تو فصل دو و سه.