مهمونی دوستانه : پارت 5

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/08/21 17:51 · خواندن 4 دقیقه

1...2..3.. همه اماده این؟

پس بریم!

یک امشب دست از فکر کردن بردار

یک امشب رو فقط خوش باش

پس بیخیال غصه

امشب رو شاد باش

پس بیخیال غصه

امشب رو شاد باش

چون فقط همین یک شبه

پس... جوری برقص که دنیا ببینه

ببینند چقدر تو خاصی

************

این جشن یه جشن عادی نیست

خب ما هم عادی نیستیم!

اصلا بیخیال عادی بودن

از مهمونی لذت ببر

***********

نقاب و ماسک و لقب

 اصلا مهم نیست

برای ما دیوونه ها اصلا مسئله اسم نیست

پس تا جایی که میتونی خوش باش

چون فقط همین امشب رو داریم

میخواییم یکم توی زندگی شخصی شخصیت هامون هم فضولی کنیم ایرادی که نداره؟ داره؟

مرینت: زرت رو بزن.

من: ببند!

*********************ادامه را بیاورید*************************

( هنوز از زبون مرینته)

کوئین بی: کسی درست نمیدونه.

کت نوار: میگن هر کی که اونا رو دیده ظرف سه روز یا مرده یا برای همیشه بیناییش رو از دست داده. یا از کلوپ اخراج شده.

جانم؟ کور شده؟ مرده؟ اخراج شده؟ من فک کردم اینجا فقط یک مهمونی بالماسکه ی معمولیه. نمیدونم اینقدر ترسناک میشه. اگر میدونستم هرگز نمیومدم.

من: شرمنده بچه ها من دیگه باید برم خونه. اخه ساعت نه هست و خونه ی من یک ساعت از اینجا فاصله داره و باید قبل از ساعت 10 خونه باشم.

ریناروژ: وای خدای من! منم  داره دیرم میشه اگه زود نرم بابام منو میکشه.

کوئین بی: منم همینطور! خدافظ بچه ها!

کت نوار: وای پاک کلاس عکاسیم رو یادم رفت!

( خلاصه نخود نخود هرکه رود خانه ی خود)

*خونه ی مرینت*

* اتاق مرینت*

وای خدا! دیگه نباید پام رو توی اون مهمونی بزارم. درسته یکسری دوست پیدا کردم ولی حتی اونا هم از یک عده میترسن. اگر اون یک عده عضو باند مواد مخدر باشن چه گلی باید به سرم بمالم؟ اگر گانگستر باشن چی؟ اگر قاتل باشن.........من میترسم. از اونا نه از امتحان ریاضی ای که فردا دارم.( بخدا ایسگامون کرده) هم هیچی هم نخوندم!

* در مدرسه*

اخیش  این بار زودتر رسیدم. خب این الیا کدوم جهنمیه؟

الیا( نیمه مسته): سلا..م... مرین...نت

مرینت: کوفت! پنج دقیقه هست که منو اینجا کاشتی. بعدشم چرا رفتارت طوریه که انگار دیشب خودت رو توی الکل غرق کردی؟ مگه نمیدونی امروز امتحان داریم؟

الیا: حالا سخت نگیر مری. من فقط یکم زیاده روی کردم.

کاگامی: تو همیشه فقط یکم زیاده روی میکنی.

: سلام!

 من: سلام هک...... ام چیزه لونا !

لونا: چیزی شده؟ رفتارت عجیب شده انگار که روح دیدی.

یه لحظه فکر کردم لونا رو توی مهمونی دیشب دیدم. رنگ مو هاش, طوری که حرف میزنه....... انگار که همه ی بچه ها هم مثل من توی این مهمونی بودن. این چه حرفیه!؟ اخلاق اونا توی اون مهمونی از زمین تا اسمون فرق داشت..............................

ادامه دارد............................

بله مرینت هم نیز مدرسه دارد مثل شما که بیکار نیست. حالا لطفا انگشتان مبارک را روی لایک بزارید وگرنه هر موقع از روز که دوش میگیرید روح من همراه شما دوش میگیرد(ماریا: یه چیزی دیده جوگیر شده/ من: خب ماریا همراه شما و در حمامتان دوش میگیرد./ ماریا: از من وجی بهتر سراغ نداشتی بعدشم مگه من بیکارم؟/ من: بلی)