
گودال عشق14🫀🖤

سلام بپر اداممممه🌸🌸
زبان لیدیباگ : هرچی به مغزم فشار آوردم نمیدونم چرا هیچییادم نیومد . اصلا تو خانواده گابریل پسری وجود نداره کت نوارهم دست از سرم برنمیداشت . همش تو سرم حرف میزد و در مورد خودش میگفت . حالم خیلی بد شده بود . // لیدی : کت لطفا بس کن......خواهشا تمومش کن / کت : اگه هویتم رو خودت نفهمی ، به حالت عادی برمیگردم تا خودت ببینی / لیدی(سرش رو هی اینور و اونور میچرخونه و کت هم همونجا چسبوندتش به دیوار که تکون نخوره) : کت ولم کن / کت : نه ولت نمیکنم / لیدی : کت بهت گفتم ولم کن😖 / کت : منم گفتم نهههههههههههه / لیدی : درک میکنم عصبی هستی پس بزار کمکت کنم 😔 / کت(با دادی که چهارستون خونه لرزید) : بهتتتت گفتممممممم هیچکسسسسس نمیتونههههه بهم کمکککککک کنههههههههههه😠 / لیدی(با چشمای پر از اشک) : کت......تو اینجوری نبودی.......تغییر کردی / کت(دوباره داد میزنه) : همه چییییی از این هویت مخفی کوفتیییی میااااد ! من از قهرمان بودن متنفرممممممم😠 // دیگه طاقت نیاوردم........بغض گلوم رو چنگ میزد . اون هیچوقت اینطوری باهام حرف نزد . هیچوقت سرم داد نکشیده بود . دستش رو گرفتم و پیچوندم و هلش دادم عقب . بعدم گوشه دیوار نشستم و اشکام جاری شدن........
از زبان کت نوار : بعد اینکه هلم داد ، نشست گوشه دیوار و شروع کرد گریه کردن . خیلی ناراحت شدم . من چیکار داشتم میکردم ؟؟ انقدر سرش داد زدم که اشکش دراومد . آروم رفتم سمتش و روبروش دو زانو نشستم . سرش رو کج کرد و نگاهش رو ازم دزدید . دستم رو زیر چونش گذاشتم و سمت خودم برگردوندم . //کت : متاسفم بانوی من / لیدی : ولم کن😠😭😭 / کت : ببخشید....من.....من نفهمیدم.....هیچوقت عصبانی نمیشدم / لیدی : تو......تو خیلی بدجنس شدی😭 / کت : گفتم که.....ببخشید . لطفا منو ببخش / لیدی : نمیتونم😔😭 / کت : خب بگو من چیکار کنم که باهام آشتی کنی ؟! / لیدی : فقط ولم کن😭 / کت : میخوای برات جک بگم بخندی ؟! / لیدی : کت تو.....تو واقعا خیلی دیوونه ای😣😔 / کت : گریه نکن دیگه . اون اشکا رو هدر نده بانوی قشنگم . بزار پاکشو.........// که یهو لیدی باگ حرفم رو قطع کرد و خودش رو انداخت تو بغلم و شروع کرد گریه کردن // لیدی : کت..........قول بده که.....دیگه هیچوقت......سرم..........داد نزنی / کت(دستش رو دور لیدی باگ میگیره و به خودش فشارش میده) : من غلط بکنم سر بانوم داد بزنم / لیدی : دوستت دارم.....و همیشه میتونی روم حساب کنی (آدرین) /کت : چییییی ؟؟ تو که گفتی نمیدونی من کی هستم / لیدی : باید خنگ باشم که نفهمم . مشخصه . آدرین . پسر گابریل . درسته ؟! / کت : بانوی من😔 / لیدی : گفتم که هرکسی باشی برام مهم نیست . من همیشه پشتتم . و دوستت دارم . / کت : بانو..ولی از کجا فهمیدی ؟ تو که گفتی نمیدونی....😶😔 / لیدی : پس فکر کردی چرا گریه کردم ؟! چون باورم نمیشد ، کسی که همکارم بوده، دوستم بوده ، تمام مدت بامن بوده ، همکلاسیم باشه / کت(لیدی رو از بغلش جدا میکنه) : همکلاسی ؟!
لیدی : بله.....همکلاسی . کسی که میز جلوییم میشسته . چطور باور کنم که اون...این واقعا دیوونه کنندست / کت : میز جلویی؟! .......م....مر...مری...مرین.....مرینت ؟؟؟؟؟ / لیدی : تیکی ، اسپاتس اف / کت : پلگ کلوز ات / مرینت : اوه ادرین.......من چقدر احمق بودم.....من خیلی بدجنس بودم / آدرین : مرینت😶 من.....آخه چرا این همه شباهت رو نفهمیدم ؟؟ این چطور ممکنه یعنی ما تمام مدت.......مرینت و آدرین بودیم ؟! / مرینت و ادرین باهم : متاسفم / مرینت : نه تو چرا متاسفی من باید متاسف باشم همش تقصیر من بود / آدرین : نه اینطور نیست من متاسفم من همکار خوبی برات نبودم......حالا هم....کی حاضر میشه که......با پسر ارباب شرارت ازدواج کنه ؟؟ اوه.....من همه چیزو از دست دادمم😭 / مرینت : من خیلی بد بودم من دلتو خیلی شکوندم ادرین......خیلی ! / آدرین : هنوزم دوستم داری ؟؟ / مرینت : گوش کن ادرین ، میدونی چرا گل هایکت نوار رو رد میکردم و بهش گفتم که یه نفر دیگه رو دوست دارم ؟؟ / آدرین : هرگز یادم نمیره / مرینت : میدونی اون فرد کی بود ؟ / آدرین : نه / مرینت : اون شخص در حقیقت ادرین اگراست بود / آدرین : چی......یعنی تو منو تو حالت عادیدوس داشتی و به خاطرش کت نوار رو رد میکردی؟؟ / مرینت : تیکی اسپاتس ان . بله . همینطوره / آدرین : پلگ کلوز آن . پس با این حساب ما بدجور هم رو از دست دادیم / لیدی : نه همو از دست ندادیم . ما هنوز وقت زیادی داریم / کت : پس بریم و همه چیز رو درست کنیم ! مثل یه تیم واقعی !!! / لیدی : یا....یه زوج واقعی ! / کت : واقعا ؟؟ / لیدی : بله
زبان کت نوار : مرینت.....کی باورش میشد که اون دختر بامزه و دست و پاچلفتی لیدی باگ باهوش و قوی باشه ؟ اما این مهم نیست . مهم اینه که من.....دیوونه وار عاشقشم . بلند شدیم و خواستیم که از اون خونه بریم . که یهو پدرم از اتاق اومد بیرون . // گابریل : معجزه گر هاتون رو بدین به من 😠 / لیدی : آقای آگراست ! تمومش نمیکنی ؟ نمیخوای بس کنی ؟ پسرت رو نابود کردی شغلت رو خانوادت رو........تمومش کن / کت : بس کن پدر ! / گابریل : پس هویتها هم کشف شدن / لیدی : محض اطلاعتون آقای آگراست ، فردا ساعت ۳ دادگاه دارین . بهتر نیست الان برین و به فکر دفاعیتون باشین ؟؟ / کت : چی گفتی ؟؟؟؟ / لیدی : گند زدی لیدی باگ😒 / گابریل : تو داری پسر منو ازم میدزدی ! / لیدی : من ؟! من چیکار بهش دارم . تو داری نابودش میکنی حق نداری.....یعنی....نمیزارم ! // که دست لیدی باگ رو گرفتم و کشیدم و با خودم بردم . پدرم هم دنبالمون اومد اما جلوی در حیاط ، پلیس ها جلوش رو گرفتن //
لیدی: چرا اینطوری میکنی ؟؟ / کت : بیا بریم تا بهت بگم // بردمش شهر بازی . ولی نه واسه تفریح . بردمش کنار چرخ و فلک بعدم دستم رو دور کمرش انداختم و با چوبم بردمش بالا . وو بالای چرخ و فلک پایین گذاشتمش و به صورتش خیره شدم // لیدی : چیه چرا اینجوری نگام میکنی ؟؟ / کت : حرف میزنی یا از زیر زبونت حرف بکشم ؟😐😂 / لیدی : چیرو باید بهت بگم ؟ / کت : نمیدونی ؟ / لیدی : کت.....من خستم ! یه روز مسخره بود . تو دیگه اذیتم نکن . ساعت رو ببین آخه . ساعت ۴ بعدازظهر . بیا بریم بخوابیم ها ؟ اگه پسر خوبی باشی ........ / کت : مگه داری بچه گول میزنی ؟ / لیدی : نه خب ولی...... / کت : بگو / لیدی : چیرو ؟ / کت : قضیه دادگاه چیه ؟!
لیدی : نچ نچ.....نمیتونی از زیر زبون من حرفی بیرون بکشی / کت : میخوای به زور متوصل بشم ؟ / لیدی : آها یعنی مثلا میخوای منو بزنی ؟ / کت : بشکنه این دست اگه روی تو بلند بشه / لیدی : آها پس این زوری که میگی دقیقا چیه ؟ / کت : پس نمیخوای حرف بزنی ؟؟
لیدی: برو بابا دلت خوشه ها . / کت : باشه پس یه لحظه یویوت رو بده من / لیدی : واسه چی ؟؟ / کت : بده کار دارم / لیدی : بیا بگیرش . ببینم این زوری که میگی دقیقا چیه😏😂 //یویو رو پرت کردم پایین// لیدی : عه عه.....چرا همچین کردی ؟ / کت : که نتونی از دستم فرار کنی / لیدی: زرشک // هولشدادم و از اون بالا پرتش کردم پایین . (شما یه ارتفاع خیلی بالا رو در نظر بگیرید😁) جیغ کشید و بلند فریاد زد و اسمم رو صدا کرد . منم پریدم پایین و خیلیریاکس و با غرور گفتم : حرف میزنییا نه ؟😎 / لیدی : تووووو دیووونه ایییی الان کتلت میشم / کت : اگه حرف بزنی کتلت نمیشی😎 / لیدی : کت کمکم کن دیوونه الان میخوریم زمیننننننننننن😖😨😨 // از زبان لیدی باگ : داشتم میخوردم زمین ، یک متر فاصله داشتم که یهو کت نوار از بالا منو گرفت . روی چوبش آویزون شده بود و لبخندی با غرور میزد // لیدی : خیلی احمقی / کت : هنوز تموم نشده// بعد منو کشید بلا و نشوند تو بغل خودش . یکم وول خوردم اما دیدم اگه بیوفتم کتلت میشم😅 بعد اینکه از جای امن من مطمئن شد ، چوبش رو بلند کرد و تا تونست رفت بالا . منم هی جیغ میزدم خب نه که از ارتفاع بترسم من عاشق ارتفاعم ولی بدون یویوم ، مثل گربه بدون سیبیل میمونم😁😅 // کت : حرف میزنی یا دوس داری بریم بالاتر ؟ / لیدی : کت تو خیلی خلی / کت : باشه مرینت خانوم ولی خودت خواستی😈 / لیدی : نهههه نکن کت نواااار😨
بعدم رفت بالا . خیلی بالا . نزدیک فضا بودیم . لرزش چوبش رو حس میکردم . // لیدی : کت چوبت داره میلغزه دیگه تمومش کن / کت : تازه قسمت هیجانی کارمون رسیده😎😁 // بعدم چوبش رو کوچیک کرد و .....ما رو هوا معلق بودیم ! و داشتیم میرفتیم سمت پایین // کت : خیلی حال میده مگه نه بانو ؟؟ / لیدی : کتتتتت خیلی .....دیوونه ایییی // باهاش کل کل کردم و سعی کردم چوبش رو ازش بگیرم .......که از بدشانسی ما ، چوبش از دستش ول شدو پرت شد پایین . // لیدی: همینو میخواستی ؟؟ الان کتلت میشیم آدرین خان 😠 / کت : 😁 // تو هوا معلق بودن چرت ترین کار دنیاست . چون خیلی رفته بودیم بالا ، فشار هوا زیاد بود برای همین ، کت نوار نتونست بیشتر ازاون منو نگه داره برای همین از بغلش بیرون افتادم // از زبان کت نوار : وای خرابکاریکردم الان گوجه میشیم خدایا کمک کن . لیدی باگ با سرعت برق داشت پرت میشد منم هرچی فکر کردم....آها فهمیدم ! یه تیکه ماکارون از جیبم درآوردم و خوردم و تبدیل شدم به نمیدونم چی چی کت 😐😂 (کت نوار فضایی که تو قسمت نیویورک و زودگذر بهش تبدیل شدن) بعد بال هام رو باز کردم و لیدی باگ رو تو هوا قاپیدم و و یکم تو هوا چرخیدم تاروی برج ایفل فرود اومدم و دوباره کت نوار شدم.
لیدی : وای خدا....قلبم....از دست تو کت نوار ! / کت : سالمی ؟ / لیدی : آره سالمم ولی قراره الان بکشمت / کت : حالا بگو قضیه چی بود دیگه / لیدی : خبپدرت مجرمه اون ارباب شرارته کسی کهمردم رو شرور میکنه و جون خیلی هارو بن خطر انداخته . فردا براشدادگاه تشکیل میدن وتا ببینن چیکار باید بکنن / کت : آخه....اون.....اون / لیدی : اون چی ؟ / کت : اون میخواد مادرم رو برگردونه / لیدی : نمیفهمم یعنی چی ؟ / کت : خل مادرم مرده . پدرم با معجزه گر های من و تو میتونه برش گردونه / لیدی : نه نمیتونه / کت : چرا ؟ / لیدی : چون دنیا نابود میشه و از اول ساخته میشه . دنیایی که شاید هیچ کدوم از ما توش نباشیم . فقط مادرت برمیگرده اما شاید حتی پدرت هم دیگه وجود نداشته باشه / کت : یعنی هیچ راهی وجود نداره ؟ / لیدی : دنیانابود میشه ! / کت : پس مطمين باشپدرم عمرا دست از کار هاش برنمیداره اون هرکاری میکنه تا مادرم رو برگردونه / لیدی : پس یه دندگی و کلهشق بودنت به اون رفته / کت : حالا چیکار کنیم ؟ / لیدی : باید صبرکنیم ببینیم دادگاه چی میشه....درضمن یه کاری هست که باید انجامش بدم . به کمکت احتیاج دارم / کت : چه کمکی از من برمیاد ؟ / لیدی : وقتشه پدر و مادرم مرینت رو ببینن / کت : الان زود نیست ؟ / لیدی : دارن از دوری من دق میکنن / کت : باشه پس بیا بریم /
لیدی : یکم میترسم / کت : نترس من کنارتم / لیدی : ممنون آدر.....چیز منظورم کت نوار بود / کت : تو هرچیدوس داری صدام کن بانوی قشنگم😉 / لیدی : 😊😊
از زبان کت نوار : رفتیم خونه ی مرینت اینا و در زدیم . پدر مرینت در رو باز کرد . صورتش پر از گریه بود و لباس مشکی پوشیده بود . به لیدی باگ نگاهی کردم . دستاش لرزیدن . احساس کردم نمیتونه حرف بزنه برای همین من حرف زدم //
کت : امم....ههه.....سلام آقای دوپن / تام: سلام کت نوار . تو و لیدی باگ اینجا چیکار میکنید ؟ / کت : خب اینجا نمیشه باید بریم یه جای امن / تام : بفرمایید تو // دستم رو روی شونه لیدی باگ گذاشتم و چشمکی زدم . لبخند زد و وارد خونه شدیم/ سابین : اوه لیدی باگ عزیزم ! سلام کت ! / لیدی : امم...بله...سلام 🙂 // رفتیم توی اتاق و پنجره ها و در ها رو بستیم . من یکم عقب رفتم تا مرینت راحت تر باشه چون این لحظهاحتمالا قراره درد داشته باشه😅 // لیدی : آقای دوپنچنگ ، خانم دوپن ! من......من.....تیکی خال ها خاموش😔 / تام و سابین : 😨😨😨😨 مرینتتتتت ؟! / مرینت : مامان....بابا....دلم...دلم برتون تنگ شده بود😭😭😭😭 // پدرش جلوش رفت و.....اوخ....من به جای مرینت دردم اومد😣 محکم زد تو صورتش . بعدم بغلش کرد و حسابی فشارش داد . مادرش هم اومد و ........حسابی هم رو چلوندن . دلم خیلی برای مادرم تنگ شده ! ای کاش مادر منم زنده بود . انقدر گریه و ناله کردن و هم رو بغل کردن ، که متوجه اشک های من نشدن . راستش من......من به مرینت خیلی حسودیم شد ! // مرینت : باباااااا😭 ماماااان😭 / سابین: کت نوار عزیزم😭 تو هم بیا 😭 حالا جزو خانواده مایی😭 / کت : شما لطف دارین ممنون / تام : فک میکردم فقط ایرانی ها تعارف دارن😐😂 پاش بیا بینم لوس نکن خودتو // با تردید اروم رفتم سمت مرینت. لبخندی زد و گونم رو بوسید . جلوی پدر و مادرش از خجالت آب شدم ! بعدم دستاش رو روی قلبم گذاشت و زیر لب گفت / مرینت : مامان ، بابا ، این پسر کسیه که.....قلبم دیوونه وار گرفتار چشماش شده😊 ❤❤❤
از زبان کت نوار : وقتی جلوی پدر و مادرش من رو بوسید ، از خجالت آب شدم😅 لپام گل انداخته بود😄 هرچند حس خیلی خوبی بود که مرینت این حرف رو بهم میگفت😊 بالاخره بعد این همه مدت ، داشتیم یکم قضیه رو جمع و جور میکردیم . نزدیک شب بود واسه همینم شام که خوردیم ، رفتیم تو اتاق مرینت . // مرینت : خب پیشی جون تو رویتخت بخواب من رو زمین جا میندازم / کت : حتی فکرشم نکن تو روی تخت بخواب من رو زمین / مرینت: امکان نداره تو باید رو تخت بخوابی / کت : نخیرم تو / مرینت : گفتم تو / نویسنده : اصلا جفتتون برید گمشید کنار تخت واسه نویسندست😂 / مرینت : حالا که اینجوریه پس جا میندازم جفتمون پایین بخوابیم . چطوره ؟؟ / کت(چشمکی میزنه و دست به سینه حرف میزنه) : قبوله مرینت بانو / مرینت : از دست تو و این لقب بازی هات آخر من دق میکنم😪 / کت : خدانکنه قشنگم😉 // مرینت مشغول جا انداختن شد ، منم یهو زد به سرم که یکم باهاش شوخی کنم😐😂(باز چه نقش ای تو کلت داری؟ کار دستمون ندی)
کت: رفتم و آروم در اتاق رو قفل کردم . تیکی من رو دید فکر میکردم دیگه لو رفتم ولی سری تکون داد و لبخند زد . خوشحال شدم و بهش چشمکی زدم . کلید رو انداختم واسه تیکی و بردش بالای سقف . // مرینت : خب دیگه تموم شد بیا بخوابیم پیشی کوچولو فردا کلی کار داریم / کت : باشه ولی......یه لحظه بیا😈😂 / مرینت(با نگرانی) : چیزی شده ؟؟ / کت : نه تو فقط بیا😎😂 // مرینت با تردید از لای رختخواب ها خودش رو کشون کشون آورد سمت من // مرینت : خب اومدم . چی شده ؟؟ // بدون اینکه حرفی بزنم ، با نگاه شیطنت آمیزم بهش فهموندم قضیه چیه😐😂 بیچاره افتاد تو تله من😅 عقب عقبی رفت تا اینکه رسید به در اتاقش ولی.......قفل بود😂 // مرینت : تو در اتاق رو قفل کردی ؟؟😟 / کت : نمیدونم😌 / مرینت : کت داری من رو میترسونی / کت: پس بزار ادرین بشم . شاید نترسیدی پلگ کلوز اف / مرینت : آدرین بیای جلو جیغ میزنما / آدرین : نه نمیزنی / مرینت : چرا میزنم // عقب عقب رفت تا رسید با صندلی میز تحریر و تعادلش رو از دست داد و افتاد رو صندلی . تا خواست بلند شه دسته های صندلی رو گرفتم . خم شدم و جلوش زانو زدم............. تو چشمای هم خیره شدیم و زل زدیم به هم . اگه به من بود تا ابد به اون چشما خیره میموندم . و بعدش ، همونطوری که زانو زده بودم ، صورتم رو نزدیکش کردم........
و بوسیدمش ! بر خلاف تصورم ، خیلی راحت باهام همراه شد . و خلاصه که اینجوری شد بعد از ۳ دقیقه ، بهم خیره شدیم . // مرینت : واقعا فکر کردی نفهمیدم ؟؟ / آدرین : فکر نمیکردم بفهمی / مرینت : خیلی من رو دست کم گرفتی موطلایی😏😐😂 / آدرین : هه هه هه خیلی بامزه ای مو سرمه ای😒😂 / مرینت : اصلا برو بابا😒 / آدرین : من اصلا میرم بخوابم / مرینت : آره منم // تو رختخواب دراز کشیدیم . // مرینت : بهتر نیست تبدیل بشی ؟؟اگه مامان و بابام هویتت رو بفهمن......؟! / آدرین : در قفله پنجره ها هم بستست نگران نباش امنه / مرینت : خب پس مریکت شیپر ها چی میشن ؟؟ اونا گناه دارن😕 / آدرین : والا راستش من بیشتر به فکر آدرینتی هام🙁 / مرینت : این وسط لیدیرین بهش ظلم شده / آدرین : دوس داری تبدیل شو😒 / پلگ : لازم نکرده تبدیل بشین دو دقیقه نمیزارن آدم با حبه قندش خلوت کنه😒 / تیکی : پلگ ۱۰۰۰ بار بهت گفتم من حبه قند نیستممم 😤 / مرینت و ادرین : 😂😂😂😂😂😂😂 // اون شب با همه شوخی ها و بامزگی هاش تموم شد و نفهمیدیم چی شد که ۴ تامون خوابمون برد.......😴
از زبان مرینت : // مرینت : بلند شو ادرین / آدرین : نه....بزار یخوابم😴 / مرینت : میگممم بلندد شو تنبل خان😠 / آدرین : بزار بخوابم فقط ۵ دقیقه / مرینت : پس پا نمیشی دیگه ؟؟ / ادرین : ۲ دقیقه😪 / مرینت : خدایا منو ببخش🙄😑😂 ادریننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن / آدرین : ترسیدم بابا چیه😟 / مرینت : میگمممم بلنددد شووو😠 / آدرین : چشم بانو ببخشید / مرینت : پوفففف😤 // کوامی هامون رو شارژ کردیم و جفتمون تبدیل شدیم(بازگشت به شیپ لیدی نواری خودمون😂) رفتیم پایین ، صبحونه خوردیم و با هزار تا بدبختی و فلاکت مامان و بابام رو دست به سر کردیم که بریم دادگاه . بالاخره راضی شدن و ما هم خداحافظی کردیم و رفتیم..........
«در دادگاه»
لیدی : جناب قاضی لطفا ما باید حتما بیایم تو / قاضی : متوجهم اما نمیتونید بیاید به سن قانونی نرسیدین / کت : پس اون خانم چی ؟؟(اشاره به آلیا) / قاضی : ایشون خبرنگار هستن فرق داره / لیدی : پس ما چیکار کنیم ؟؟ / قاضی : برین تو سالن انتظار بشینید // ناامید رفتیم تو سالن انتظار . کت نوار تمام مدت یک کلمه هم حرف نزد . نگرانش بودم اون به هر حال پدرش بود😔 // لیدی : کت ؟! / کت: خوبم / لیدی : آخه...../ کت : گفتم خوبم / لیدی : درکت میکنم ولی بذار کمکت کنم / کت : برام مهم نیست / لیدی : اما اون درهر حال پدرته / کت : دیگه نیست / لیدی : پس واست مهم نیست که چی میشه ؟؟ / کت : نه......نمیدونم😖 // بدنش داغ شده بود . دلم واسش میسوخت . دستم رو دورش حلقه کردم و آروم زمزمه کردم :
Miracoals , simple the best , up to the test , when thing go wrong , Miracoals , the lukias , the pour a love always so strong / کت(با یه صدای غمناک) : I'm a cat , just chiling out , but in the night , she's all I thing about , I feels strong , when she's around , she pecs me up , when I'm down , / لیدی : oh oh oh / کت : oh no you never no / لیدی : oh oh oh / کت : my love can only grow / لیدی : oh oh oh / کت : and when I see her smile , thats when she become / لیدی و کت باهم : Miracouls , simple the best up to the test when thing go wrong , Miracouls , the lukias , the pour a love always so strong , // لیدی : بهتر شدی ؟؟ / کت : من عاشق این آهنگم🙂((یادتون باشه ترجمه کنید))
خوب دیگه تموم شد🎧🫀🎧🫀🎧
🌺شرط پارت بعدی:
💙لایک: 8
💎کام: 16
خیلی خیلی دوستت دارم بابای🎧🫀