گودال عشق8🫀🖤

♡Mja♡ ♡Mja♡ ♡Mja♡ · 1403/12/01 06:59 · خواندن 5 دقیقه

سلام سلام✨💫

آمدم با پارت8 گودال عشق و طولانی💙💎

ممنون بابت این حمه حمایت🍷🫀

خووووب؛؛؛💚🌿

بپر ادامممه گلم🎼🖤

از زبان کت نوار : تو بغل لیدی باگ بودم . اون گریه میکرد منم یکم تحمل کردم اما بعدش.......گریم دراومد و اشکام جاری شدن...... هم از درد روحی که فهمیده بودم پدرم کیه ، و هم از درد جسمی وحشتناکم که امانمو بریده بود ‌. پهلوم انقدر درد میکرد که آرزو میکردم بمیرم اما دیگه انقدر درد نکشم . بدون هیچ حرفی فقط گریه میکردیم . بدون توجه به مردم ، خبرنگار ها و پلیس ها که همشون تو پاسگاه پلیس جمع شده بودن دور ما . دیگه جدا طاقت نداشتم درد رو تحمل کنم آه و نالم داشت درمیومد ولی باید تحمل میکردم . لیدی باگ هم مدام سرش رو میچسبوند به شونه ها و کتف و سینم و همین باعث میشد درد بیشتری به پهلوم وارد بشه اما باید تحمل میکردم . تنها چیزی که آرومم میکرد بغل لیدی بود که دوست داشتم ساعت ها توش ناله بزنم..... یهو چشمام سیاهی رفت........ / از زبان لیدی : کت یهو تو ب.غ.ل.م شل شد و وزنش افتاد روی من . شونه هاش رو گرفتم و از خودم جداش کردم ....... از حال رفته بود ....... بمیرم الهی براش !😥 گرفتمش تو بغلم و بلند شدم . جمعیت کنار رفتن و من از در پاسگاه خارج شدم اما همین که خواستم برم ، پلیس ها مصلح دورم حلقه زدن / لیدی : میخواین شلیک کنین ؟؟؟ بکنین ! برام مهم نیست . انگار یادتون رفته داد و فریاد میکردین که لیدی باگ ، کت نوار نجاتمون بدین ؟؟؟؟؟ چه زود یادتون رفت نمک نشناس ها ! / پلیس : کت نوار یه مجرمه و طبق قانون نباید از اینجا ببریش / لیدی : خفــــــــه شیییییییید!!!!!! ⁠⁠⁠⁠⁠⁠/یک بار دیگه بگی کت نوار مجرمه میکشمت !! همتون رو !! / پلیس : اونو تحویل بده واگرنه تو هم همدستش هستی......... / از زبان آلیا : نمیتونستم تحمل کنم ..... باید یه کاری میکردم . دوربین نادیا شاماک رو کش رفتم و توش حرف زدم : مردم پاریس !!! قهرمان ها تو دردسر افتادن !

 اونا کمکتون کردن ، حالا نوبت شماست . بیاید .....نمیتونیم بزاریم بی گناه آسیب ببینن ...... جمع بشین و ازشون دفاع کنید ! اینجا پاریسه ! شهری که به قهرمان ها نیاز داره ! کمک کنیدددد!!/ ظرف ۳ دقیقه کل مردم ریختن تو محوطه . شعار میدادن : ما منتظر قهرمان هامون هستیم ! هیچ جا نمیریم همینجا هستیم !! خلاصه شلوغ پلوغ شد و منم از فرصت استفاده کردم و لیدی باگ رو که کت تو بغلش بود کشیدم از جمعیت بیرون و بهش گفتم بره . گونم رو بوسید و تشکر کرد و با یه حرکت دور شد ....... / از زبان لیدی : کت رو بردم بالای برج ایفل و تو حالت دراز کش همونجا گذاشتم ... اروم صداش کردم: کت ؟! / اما جواب نداد.... صورتش اخم داشت و این یعنی درد داشته . دلم براش کباب شد ! بغض کردم ‌. از زبان کت: آروم چشمام رو باز کردم و چند تا پلک زدم. اولین چیزی که دیدم لیدی باگ بود که داشت نگاهم میکرد . اطراف رو دیدم . احساس کردم بالای برج ایفل هستیم . لیدی خودش رو انداخت روم و گونم رو ماچ بارون کرد منم پیشونیش رو آروم بوسیدم . کت : بانو.... من....من.....من ! / لیدی : سسس! ساکت ! چیزی نگو . / کت : آخه../ لیدی : چیی فکر کردی ؟؟؟ چرا اون کار رو کردی هان ؟؟‌چراا ؟؟ آخه چرااا؟؟ / کت : چون...من....واقعا....یکی از....اقوام...شدوماث هستم !😔 / لیدی : خب کی هستی ؟؟ / کت : من...اممم..آدر..نمیتونم ...فعلا بگم .... / لیدی : منظورت اینه تو از نزدیکان گابریل هستی ؟؟ / کت : درسته ‌/ لیدی : و فکر کردی مجرمی ؟؟ چرااااا؟؟؟؟ مگه میدونستی گابریل کیه ؟؟ / کت : نه...ولی...../لیدی : ولی چی ؟؟ / کت : ولی....خودت ....تو...بیمارستان....گفتی که من.....مظنون هستم ! / لیدی(دست و پاش رو گم کرده) : اممم...چیزه....نه...من...منظورم.....تو نبودی...من.....منو ببخش کت دوباره خرابکاری کردم !😓 بازم دلت رو شکوندم ! غلط کردم !! به خدا منظوری نداشتم ! 😔/ کت : پس....الکی گفتی ؟؟ / لیدی : من فقط عصبانی و متعجب بودم همین ! / کت : ولی...مردم چی ؟؟ ....اونا که.../ لیدی : مردم نجاتمون دادن . وقتی بیهوش بودی اونا ما رو از دست پلیس ها نجات دادن . / کت :اوههه ! نمیدونستم ./ لیدی : آشتی ؟؟ / کت : قهر نبودم ....که آشتی کنم ! / لیدی : راستی درد داری ؟ / کت : دروغ نمیگم پس.....داره منو میکشه!/ لیدی : میتونی بلند شی ؟؟ / کت : اره فک کنم /لیدی:خوبه

با بدبختی بلند شدم . یهو دیدیم ارباب شرارت جلومون سبز شد ! واییییییی ! لیدی باگ جیغی کشید و منو پشت خودش انداخت . شدوماث : سلامم! دلم براتون تنگ شده بود گوگولیا 😈 / لیدی : خفه شو ! دست از سرمون بردار / شدوماث : با تو کار ندارم خال خالی ! من با فامیلمون کار دارم !!😈 / کت : من با کسی مثل تو ......هیچ نسبتی ندارم ! / شدوماث : جدی ؟؟ ولی خودت گفتی . / لیدی : حتی با این وجود ، اون قهرمانه و تو شرور . شما نسبتی ندارید . / شدوماث : قهرمان های زیادی تا حالا شرور شدن ! خوب به تاریخ فکر کنید یادتون میاد😉😈/ کت : ولی من...../ لیدی : کت عقب وایسا . من حلش میکنم / شدوماث : اوه راستی کت بابد زخم متاسفم ‌. الان چطوری ؟ / کت : نگران نباش . به اندازه کافی درد داره . همونیه که میخواستی / شدوماث : من که عذر خواستم😑😈 / لیدی : شدوماث از اینجا برو ! الان برو همین الان / شدوماث : نوچ نوچ نوچ من جایی نمیرم تا... / از زبان راوی: شدوماث با یه حرکت سریع لیدی باگ رو گرفت و گردنش رو محکم فشار داد. لیدی : آخ ولم کن آدم کثیف / کت : لیدی باگ ! / شدوماث :‌کت ، اگه با من نیای ، باید با لیدی باگ خداحافظی کنی😈 / کت : نههههههههههههه بانوووو!! / لیدی : به..حرفش..اخخ..گوش نده ! / شدوماث(در حالی که محکم تر گردنش رو فشار میده) : اوههه چرا باید گوش بدی واگرنه میکشمش و شوخی هم ندارم / کت : باشههه ! باشه هر چی تو بگی باهات میام !!

لیدی : نهههه کت اینکارو نکن ! / کت : اتفاقی نموفته قول میدم ‌. / شدوماث لیدی رو ول میکنه و کت رو میکشه سمت خودش . کت : هعی ! تکونم نده ! درد داره ! / شدوماث : باشه / لیدی (در حالی که گردنش رو گرفته و مالش میده) : نه کت لطفا نرو خواهش میکنم ! / کت : من خوبم بانوی من ! چیزی نمیشه قول میدم!/ اونها از لیدی باگ دور میشن . لیدی باگ از شدت ناراحتی و عصبانیت خودش رو از بالای برج ایفل میندازه پایین اما... 

🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀

شرط پارت بعددددددی: 

🫀کام: 12

🖤لایک: 6

دوستون دارم باییی💙

🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤🫀🖤