در های بسته F2 P7

𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 · 1403/11/24 10:43 · خواندن 1 دقیقه

سلام بروبچ چه خبر؟ خوب با تعطیلی ها کنار میاین؟ من که اصن امتحانارو همرو پیچوندم😂 امیدوارم شما هم بپیچونید😂

خب بریم سراغ داستان: 

FINISH PART 7💀☠️💀

.......... جـک......... 

توی در قرمز پر از جنازه بود. یکی بدون سر، یک بدون پا  وو.....  ههر کدوم یجور بودن. طریقه مردنشون هم با هم فرق میکرد. مثلا یکی تو سکس مرده بود🙄😑یکی ایستاده، یکی خوابیده. کلا خیلی عجیب بود. درش خیلی باریکی بود. یهو از یه جا به بعد جنازه ها همه لخت بودن. 

جالبیش اینه که همه هم دختر بودن. مثلا یکی بهش میخورد 16 سالش باشه، یکی22.ولی ناموسن همشون سفید بودن.«نویسنده: عزیز دلم دستات رو بشور یهو برو همشون رو بکن😂🙄» با خودم گفتم اگه مایک اینجا بود الان چیکار میکرد؟«نویسنده: رسما ننشون رو میگایید😂» 

بعضی هاشون خیلی خوشگل بودن. ولی علت مرگشون معلوم نبود. با خودم گفتم خب اینا که مردن چه اشکالی داره یه انگشت کردن که چیزی نمیشه.«نویسنده: داداش من تو از بهشت بهره نمیبری اونهمه داف تو فقط میخوای انگشت کنی؟ دایی تو خیلی پاکی😂😂» 

هر کی رو میدیدم یه انگولش میدادم. دلم داش اب میرفت. خیلی سفید بودن. دلم میخواست بکنمشون ولی اگه یکی میدید چی؟ دیگه بسه رفتم تا حداقل دو نفرشون رو بکنم.......... 

......... انا....... 

توی در ابی پر از لجن بود. من از لجن متنفر بودم. منتظر بودم خیلی سریع یه راه فرار پیدا کنم. تنهایی خیلی ترسناک بود. ترسیده بودم. کاشکی مایک پیشم بود. فقد میخواستم اینجا باشه........ 

FINISH PART 7💀☠️💀

پایان پارت 7 ☠️💀☠️

بچه ها مرسی که خوندید ببخشید کم بود فعلا خیلی سرم شلوغه برا همین دیر به دیر میزارم. لایک و کامنت بزارید و بای❤✋🏻