رمان همکلاسی من (پارت ۱)

Darkside Darkside Darkside · 1403/11/08 18:03 · خواندن 2 دقیقه

 

.

.

سلام برای تاخیر متاسفم برو ادامه...

*آوا در حال دویدن تو خیابون*

آوا:آیی خدا نمیشه روزی زود بیدار شم!

*وارد شدن به دبیرستان*

آوا:چقدر اینجا بزرگه!! *نگاه کردن به ساختمون دبیرستان* دیانا نامرد یک سال اینجا درس خونده!

*آوا وارد دبیرستان شد*

آوا: وای یادم رفت دیر شده! *در حال دویدن به سمت یک کلاس*

*وارد کلاس شدن*

خانم والدر (معلم): باید دانش آموز جدید باشی؟

اوا: بله برای تاخیر عذرخواهی می کنم

خانم والدر:مشکلی نیست می تونی خودت رو بهمون معرفی کنی؟

*اوا به دانش آموزا نگاه کرد*

آوا: بله من آوا اِستون دانش آموز انتقالی هستم.

خانم والدر: باشه آوا جان می تونی بری بشینی

*آوا دیانا را می بینه*

*آوا در ذهن خودش: دوست اسکولم هی هی هی*

*آوا پیش دیانا میشینه*

دیانا: چه خبر خره؟!

آوا: تو چطوری جذاب خانم؟*آوا لبخند شیطانی میزنه*

دیانا: والا هیچی درگیر کارای خودمم

آوا: راستی تو چرا زودتر بهم نگفتی که بیام تو این بهشت(دبیرستان رو میگه)

دیانا: می خواستم خودم از خوبی ها بهرمند شم*دیانا خندید*

آوا: ها ها ها خیلی بامزه ای

خانم والدر: خب شروع می کنیم...

*بعد یک ساعت و نیم*

*زنگ تفریح*

*آوا و دیانا در حال صحبت کردن تو کلاس*

دیانا: آوا می خوام بختت رو باز کنم

آوا: ها؟

دیانا:کلی پسر خوب اینجا هست توام باید یکیو پیدا کنی

آوا:خفه شو

*یکدفعه ویلیام وارد کلاس میشه*

*آوا در گوش دیانا:این کیه؟*

دیانا:ویلیام، باهوشترین پسر کلاس و کسی که همه دخترا براش میمیرن

*آوا در حال نگاه های زیر زیرکی به ویلیام*

دیانا:داری چه غلطی می کنی؟*دیانا با خنده* 

*آوا با استرس* آوا: هیچی

دیانا:باشه بیا بریم کافه یک چیزی بخوریم گشنمه

آوا: تو کِی گشنت نیست؟

*دیانا و آوا به سمت کافه دبیرستان رفتن*

و...

.

.

ببخشید اگه خوب نیست اولین رمانمه

امیدوارم خوشتون اومده باشه

پارت بعد 

۶ کامنت

۵ لایک

نظرات را در کامنت بنویسید می خونم

بای بای