🗡🩸what is love🗡🩸

♡☆HELIYA☆♡ ♡☆HELIYA☆♡ ♡☆HELIYA☆♡ · 1403/09/09 12:40 · خواندن 1 دقیقه

ادامه.           مهسا لطفا موقت نکن

کاترین: 

بیدار شدم کجا بودم  جای کاملا تاریک دست پاهام به یک تخت اهنی بسته شده بود  ددنبال وسایلم گشتم نبود چطورریییی 

همینجور که تلاش می کردم فرار کنم یه نوری دیدم که انگار سیگار بود تا یکی اومد سمتم سیگارشو گذاشت رو تنم جیغ زدم که زد تو دهنم دلم می خواستم پیش الکس باشم(کاترین و الکس عاشق هم شدن) 

ناشناس: خفه شو

یدقیقه برای جونم ساکت شدم 

ک: تو..  کی...  هستی.......(باترس و لرزش بدن ) 

ناشناس: به تو ربطی نداره (سخته بنویسم ناسناس به جاش      ن.          می ذارم) 

ک: بهم بگو چرا نقاب داری

ن: خفه میشی یا نه

بعد یک سیلی محکمی زد که از دهنم خون اومد و بیهوش شدم

الکس: ساعت ۸ بود اومدم خونه اما کسی نبود از الا(خدمتکارشون) پرسیدم ولی کاترین نبود 

رفتم به اتاقش نبود 

هل کردم افتادم حالم بد بود هیچی نمیفهمیدم کاترین کجا بود

به گوشیش زنگ زدم  جواب نداد

سریع زدم از خونه بیرون همه جا رو دنبالش گشتم  تا ساعت ۳ بیرون بودم و نخوابیدم یعنی کاترین کجاستت

تا اینکه.......... 

خب تموم شد اقا الکس افتاده دنبال کاترین🩸🗡 ببخشید کم بود انقدر مشق دارم اصلا وقت نمکنم🥺

شرط رو برسونید وگرنه اصلاپارت نمی دم😤

البته خیلی هاتون هستید میاین گفتمان فحش  می دید میگید گ. و. ه تو خودت و رمانت واقعا متاسفم براتون میخواید نخونید مگه کسی مجبورتون کرده؟؟؟ من جازه نمی دم بهم توهین کنین فهمیدین یا نه

شرط: 30لایک با30کام (با کامنتای خودم)