وبلاگ لیدی باگ

ادامه 

حواستون باشه از اینجا به بعد کل داستان عوض میشه به کله و اون ۳ پارت اولیه از دید ماریا بود و پارتهای جدید از دید سایا دختر کوچیکش هست.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    ۱۰ سال بعد.....

‌من سایا هستم دختر ۱۴ ساله ای که چون نیمه اولیه به دبیرستان رفت امسال یعنی ۱۴۰۳ شوق باحالی داره رشته ای که عاشقشم موسیقیه و خب کارم هم هست من از سن ۵ سالگی ساز و موسیقی رو یاد گرفتم در کنارش ورزش هایی مثل ژیمناستیک.باله.شنا.کاراته.والیبال.بسکتبال رفتم و از هر کدام آنها حداقل ۳ تا مدالی دارم و کارهای دیگه مثل زبان های مثل:ژاپنی.روسی.اینگلیسی.آلمانی.چینی.کره ای.ایتالیایی.تایلندی و حتی ترکی و داخل هنرها مثل طراحی.سفالگری.خوش خطی نویسی رفتم و خب همشونو دوست دارم شاید عجیب بنظر برسم این همه کلاس رفته مگه داریم خانواده من میخواستن من خیلی عالی بنظر برسم نمی‌دونم شاید حس خودم هم بوده ولی موقعی بود که همه بیخیال بی نقص بودن من بشن که من نمیتونم زنده بمونم من از وقتی بدنیا اومدم کم خونی شدید دارم و بخاطر خونی که دارم نمیتونن خون زیادی بهم تزریق کنن درسته خون من o منفی است و خب مریضیهای دیگه ای هم مثل اسم و.. که دوست ندارم درباره اش حرف بزنم حالا دوستای صمیمی من شامل آیلین که بهترینه آیدا . آنا این سه نفر بهترین دوستای منن که عاشقشونم به خصوص آیلین ، آیلین خیلی خوشگله موهاش قهوه ای و تا پایین شونه هاش هست و چشاش که سبز قشنگیه لبای کوچیکی هم داره و بینی چشماش هم حالت گربه ای دارن دختر لاغر و خوش اندام و ظاهر خودم من چشمام آبی کمرنگ هست و موهام بلند که رنگ زرد رو به سفید دارن هس و لب و بینیم هم شبیه آیلین کوچولو وزنم ۳۸ کیلوگرم و قدم ۱۵۱ سانت همه میگن خیلی کوچولوام و این ناراحتم می‌کنه خب همین دیگه فعلا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ&ـ

این پارت فقط جهت معرفی ...... من بود و اینکه یکی تو گفتمان اومد گفت قلمت خیلی قشنگه خب قربونت عزیزم و دلیلش پرسید دلیلش قبلا تو بلاگیکس بودم و یاقوت سرخ با ۲ سال تجربه ولی دیگه هیچوقت اکانتمو برنگردوندم و این آکانت هم بخاطر اینکه یادگار هست دوباره برگردوندم.