❤دلبر زیبای من❤ (آزمایشی)

💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 · 1403/08/13 14:32 · خواندن 2 دقیقه

سلام این پارت و آزمایشی میدم یعنی اینکه ...

برو ادامه تا بفهمی    

از زبان آدرین : کار توی شرکت تموم شده بود یاد قرارمون با بابای مرینت افتادم رفتم خونه کت و شلوار نو پوشیدم و عطر تلخ زدم سوار ماشین شدم راه افتادم سمت خونه ی مرینت
توی راه یه شیرینی و یه شاخه گل رز خریدم گذاشتم روی صندلی عقب ماشین بعد راه افتادم بعد از ۱۰ دقیقه  ایستادم جلوی در خونه زن آیندم 😂
پیاده شدم در و بستم در عقب و باز کردم شیرینی و شاخه گل برداشتم و راه افتادم سمت خونه ی مرینت زنگ زدم 
بعد از چند ثانیه یه صدای خوشگل اومد مرینتم بود گفت کیه 
رفتم جلو و به شوخی گفتم اجازه هست بیام مرینت خندید و در و برام باز کرد

به حیاط نگاه کردم قشنگ بود ! 
از پله ها رفتم بالا گفتم یاالله 😂😜(اینجاش شوخی بود)

بعدش در خونه باز شد باباش بود سلام کردم و گفتم ببخشید مزاحم شدم گفت مراحمی بیا تو رفتم داخل مامانش و مرینت اومده بودن استقبالم (انگار از مکه اومده)😜

بعدش شیرینی و دادم به مامانش که گفت ممنون پسرم خیلی زحمت کشیدی 
و گل و دادم به مرینت که سرخ شد دلم می خواست لبشو ببوسم ولی نشد نتونستم آخه جلو مامان و باباش ضایع بود

مرینت شربت و شیرینی تعارف کرد بعدش پدر مرینت گفت خوب پسرم گفتم بیایی اینجا چون کارت داشتم ازت یه سوال میپرسم راستشو بگو گفتم چشم بفرمایید 
گفت تو عاشق مرینتی
که شیرینی تو گلوم کیر کرد و سرفم گرفت مرینت گفت آدرین بیا شربت بعد از بهتر شدن حالم گفت میشه بریم یه جای دیگه که مامانش گفت تام برید اتاق مرینت که مرینت سرخ شد تو دلم گفتم شیطون مگه تو اتاقت چیکار میکنی رفتیم بالا از صحنه ی اتاقش نزدیک بود سکته کنم

♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡
خب این پارت آزمایشی بود 
اگه بالای ۱۵ تا لایک و کامنت بشه پارت میدم ❤
تا چهارشنبه وقت میدم اگه شرطا کامل نشه دیگه پارت بعدی وجود نداره یعنی این پارت آخر محسوب میشه 
پس‌ خیلی ها تو کامنت ها  گفتن ادامه بده 
اگه می خوایید ادامه پیدا کنه حمایت کنید .

♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡

و یه سوتی داشت توی نوشته هام اون چی بود؟

 

روز دانش آموزم مبارک🌈