بچه یتیم! p2

𝓐.𝓡 𝓐.𝓡 𝓐.𝓡 · 1403/07/14 19:31 · خواندن 2 دقیقه

سلام 🌸💙

اومدم با پارت جدید برید ادامه ❤

از زبان مرینت 

ماریلا: حالت خوبه عزیزم!؟ 

مرینت: هق هق هق ن... نه.. 

بوستیه: پات زخمی شده! ماریلا میشه.... 

ماریلا: بله میدونم داخل کمد کمک های اولیه رو میارم تا بتادین بزنی به پاش

بوستیه: خیلی ممنون

الیزا: مامان بوستیه برم مدیر رو صدا بزنم؟ 

بوستیه: نه لازم نیست، نباید که بخاطر چیز کوچیکی مثل این مدیر رو صدا بزنیم 

چشمم یهو به یه پیر افتاد و این باعث شد اشک هام تموم بشن  بهش زل زده بودم، همچین آدمی تو پرورشگاه ندیده بودم نگاهی به لباساش کردم معلوم بود که آدم پولداریه

ماریلا: جعبه کمک های اولیه رو آوردم

بوستیه: ممنون، ببینم مرینت حالت خوبه؟! 

سعی کردم خودم رو قوی نشون بدم تا توجه اون پسر رو جلب کنم خیلی دوست داشتم باهاش دوست بشم مرینت: اره خوبم، ببین 

بلند شدم که یهو با سر افتادم زمین 

مرینت: آخخخ

آدرین: حالت خوبه؟ 

دستشو آورده بود جلو تا منو بلند کنه، چشام برقی زد 

مرینت: ممنون. 

ماریلا: مرینت بیا واست بتادین بزنم فکر نکنم حالت خوب باشه 

مرینت: چشم مامان ماریلا ولی قول بدید که دردی نداشته باشه 

ماریلا: قول

دیدم همون دو نفر از دفتر مدیر بیرون اومدن و دست اون پسره ای که چشای زمردی داشت رو گرفتن

گابریل: پسرم بریم؟ 

آدرین: باشه بابا 

از زبان آدرین 

سوار ماشین شدم که پدر حرکت کرد، از پنجره نگاهی به پرورشگاه انداختم که داشتم از اون دور تر و دور تر میشدم 

اون دختره امیدوارم پاش چیزیش نشده باشه کاش بتونم دوباره اونو ببینم 

آدرین: پدر، مادر ما کی برمیگردیم به اونجا؟ 

امیلی: فکر نکنم ما فقط رفته بودیم اونجا تا یک کمک مالی کنیم 

آدرین: نمیشه یه بار دیگه اونجا بریم؟ لطفا

گابریل: آدرین! ساکت باش دیگه اونجا بر نمیگردیم امروز هم فقط اسرار مادرت بود که رفتیم اونجا 

آدرین: ولی.... 

گابریل: آدرین با من بحث نکن 

آدرین:  باشه

امیلی: اشکال نداره عزیزم! 

با نا امیدی به مغازه ها و فروشگاه ها نگاه میکردم که ازشون رد میشدیم کاش بشه دوباره بریم اونجا هعییی.. 

از زبان مرینت 

با پای زخمی و باند پیچی شده به در پرورشگاه خیره شده بودم که گربه نازی به سمتم اومد

مرینت: سلام گربه جون تو هم تنهایی؟ من خیلی تنهام، میخوای یکم غذا بخوری؟ دنبالم بیا شاید مامان ماریلا بهت چیزی داد ولی یواش چون مدیرمون بفهمه منو تنبیه میکنه 

مرینت: مامان ماریلا مامان ماریلا! 

ماریلا: چیه مرینت؟؟ 

مرینت: این گربه گشنشه میشه یکم بهش غذا بدی!؟ لطفا 

ماریلا: باشه چون تو میخوای میدم 

مرینت: ممنون، ممنون، ممنون 

ماریلا: باشه سر و صدا نکن 

مرینت: چشم، ههههه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2595 کاراکتر 

خب یکم کوتاه بود چون لایک ها بیشتر از ۲۰نشد 🤧

خب امیدوارم خوشتون اومده باشه💎🫀 

شرط: ۲۵ کامنت و ۲۸ لایک 

بای بای 🌸👋🏻