«دایی ناتنی من» p2

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1403/06/26 22:07 · خواندن 3 دقیقه

...

*فلش بگ به گذشته

 

از زبون مرینت

با لکنت گفتم 

_یعنی ...د..ایی آدرین ...دایی ...واقعی ما... نیست 

آب دهنم رو قورت دادم و ادامه دادم 

_اینا چه ربطی به من داره آخهه 

مامان سابین با همون چشمای خوش رنگ آبی به من خیره شده بود که توش ته مایعی های ترس،استرس قاطی بود نگاه نافذش رو بهم داد و گفت

+ چرا خودت رو به نفهمی میزنی دختر میگم باید باهاش ازدواج کنی 

 

انگار یه سطل آب یخ روم ریخته باشن دوباره مامان اینو باره دوم گفته اما من بازم نمیشنیدم یعنی به نشنیدن زدم 

هراسون بلند شدم که مامانم همرام بلند شد و گفت 

+ منو پدربزرگ (ویلیام) با مامان بزرگ (الیزابت) هرکاری کردیم بهت بگم نشد میترسیدم اتفاقی برات بیوفته و کار بدتر. بشه برای همین چیزی نگفتیم بهت لطفاً خودت رو آماده کن بعد دای... آدرین چند روز دیگه میاد و بعد از اون شما عقد هم میشین بعد هم عروسی که بعد در موردش صحبت می‌کنم 

 

موهامو با حرص میدم بالا که یه حالتی میشه و با تن صدای عصبی فریاد میزنم و میگم 

_ همتون بریدن دوختین من اینجا هویجم 

نفسم رو حرصی بیرون میدم و میگم 

_ اصلا مگه من بابا ندارم که شما تصمیم میگیرین دلیل بر این نمیشه که شما طلاق گرفتند ولی اون بابایی منه هرچی اون بگه 

خواستم برم سمت در که با یاد آوری حرفی برگشتم سمتش و بهش گفتم

_ با بابا بزرگم حرف دارم خیلی 

 

و در رو محکم بهم کوبیدم که خودم از صداش شونه هام بالا پرید ولی به روی خودم نیوردم و به طرف اتاقم رفتم واردش شدم خودم رو دور تا دور اتاق خواب چرخوندم و به طرف حموم رفتم که گوشه ای در ورودی بود و آب سرد رو باز  کردم رفتم زیرش با همون لباسش نوشتم زیر دوش.

 چرا کسی که یک عمر دایی صداش میگردم و درضمن پانزده سال ازم بزرگتر باید بگم شوهرم از صداش کنم حتی با فکر کردن درباره ش مو به تنم راست میشه

یکهو جرغه ای توی ذهنم میاد سری سری  دوش میگرن و به از همون بیرون میام و موهامو خشک میکنم و سری سری توی کوله شارژر، چند دست لباس توی خونه ای بیرونی میندازم توش و خودم یه دست بیرونی میپوشم و به طرف در اتاقم میرم و از عمارت خارج میشم باید با بابا(تام) م صحبت کنم درباره ای این موضوع سریع یه تاکسی  میگیم و به آدرس خونه ای بابام رو میگم و راننده تاکسی هم چشمی میگه حرکت می‌کنه 

 

شاید مامان بابا از هم طلاق گرفته باشن و من پیش مامانم باشم اما باز بابام باید تصمیم بگیره 

راننده منو جلوی خونه ای. پدرم نگه میداره و منم بعداز پرداختش اینترنتی پیاده میشم و میرم جلوی خونه ای دوبلکس سیاه سفید و... 

 

 

اتاق مرینت☝️ 

 

 

 

لباس مرینت برای خونه ای پدرش☝️

 

شرط برای پارت بعد 20 تا کامنت 20تالایک 

 

3061 تا پیش نمایشی 

 

دوستتون دارم تا پارت بعدی 🫂✨