زندگی اجباری p2

AmIr AmIr AmIr · 1403/06/22 12:35 · خواندن 3 دقیقه

بپر پایین

+ بهت گفتم نه الکس کاری نکن که به همه بگم که تو میدونی قاتل بابات کیه ولی چون دوست صمیمت بود نگفتی

الکس: چییییی! ساکت شو تروخدا وندا عشقم ازت خواهش میکنم 

+ باشه عزیزم پس همین الان زنگ بزن و به الندرا بگو تو نمیتونی با من بیای 

الکس: ولی 

+ الکس من نمیخوام رابطمون خراب بشه ولی منم حق دارم دوست ندارم تو رو بایک دختر دیگه ببینم اونم با هم دیگه برین مسافرت غیر ممکنه

کارداش : وندا بیا اما داره زنگ میخوره 

+ جواب بده 

کارداش : الو

اما: سلام وندا امشب با الکس میای مهمونی 

کارداش : چییییی 

اما : هاااا عمو کارداش 

کارداش : از همون اول میدونستم یه چیزیو دارین ازم قایم میکنین 

کارداش: ونداااااا

+ عشقم بهت زنگ میزنم فعلا بای

الکس: بای

+ بله بابا 

کارداش: بله بابا و کوفت دختر تربیت کردم  خیر سرم الکس کیه چه مهمونی ها 

+ بابا چی میگی 

کارداش : دیگه دروغ نمیتونی بگی اما سوتی داد و گفت دختره ی پرو امشب دیگه آواره ی خیابونا هستی 

+ ولی 

کارداش گمشو برم تو اتاقت 

هیچ ایده ای نداشتم که چجوری به اون مهمونی برم 

۳ ساعت بعد : 

+ الکس عشقم امروز میای دیگه مهمونی 

الکس : مگه میتونم بگم نه 

+ نه 

الکس : خب دیگه ۱۰ دقیقه دیگه میام دنبالت 

+ عزیزم تو یه تاپ و شلوارک میپوشی من باید آرایش کنم نیم ساعت دیگه بیا 

الکس: باشه

۳۰ دقیقه بعد : 

الکس : جواب بده دیگهههه

+ بله الکس 

الکس : وندا بیا پایین فقط باباتو میخوای چیکار کنی 

+ تو اونش فکر نکن دارم میانم بابام خوابه یواشکی میام 

الکس : باشه 

                                                            داخل مهمونی

الندرا: الکس چطوری

الکس : آلندرا تو کی اومدی

الندرا: همین چند دقیقه پیش

+ بیا دوباره این دختره احمق اومد 

الندرا: چیزی گفتی 

+ نه .......

۰الندرا : الکس یه لحظه منو وندا رو تنها بزارم الکس: باشه 

الندرا : ببین دختر جون من دل الکس رو بدست آوردم دیگه دیره زیاد تلاش 

وندا : الندرا ببین منو منو الکس ۲ سال باهمیم بعدش شما چند وقته ۳ ماه حوصله بحث  با تو یکی رو ندارم دیگه من 

الندا : باشه خودت میدونی 

الکس : وندا عشقم بیا بریم رو صحنه برقصیم دیگه همه ی عاشقا رفتن 

وندا: باشه عزیزم 

وندا : الندرا عزیزم شاهد باش فعلاااا

بعد رقص : 

الندرا : الکس خیلی خوب رفت  ولی وندا  نه 

الکس : خب ما اومدیم 

وندا: وای عشقم بهترین تجربه ی زندگیم بودددد

الکس : خوبه عزیزم 

الندرا : حالا مگه چیکار کردین که وندا جو میده میگه بهترین تجربه ی زندگیم بود ۵ دقیقه رقصیدن فقط همین 

الکس : الندرا ولی تو نمیدونی رقصیدن با کسایی که دوسشون داری چقدر میتونه به آدم حال بده 

وندا : بچه ها من باید برم فعلا بای

الکس : میخوای برسیونمت 

وندا : عزیزم مرسییی

اما : وندا ونداااا نرو 

وندا: ها چرا 

اما : بابات دم دره ببین تو از اون پارتی بیرون میای یا نه بعدشم که ...

وندا : چییییی......!!!

ادامه دارد