Paranoia P5

‌       starboy ‌ starboy ‌ starboy · 1403/06/07 03:41 · خواندن 5 دقیقه

ادامه...

 

 

من و تو با ربان های قرمز به هم وصل نشدیم.. ربان های قرمز یه روز پاره میشن. این‌ یه زنجیره پروانه ی من. من و تو با یه زنجیر بهم وصلیم و تو درون من میتپی.
_ مین یونگی
 

یک روز بعد ، ۳ آپریل ۲۰۲۴
۸:۳۵ سئول، کره جنوبی

بعد از صدای رومخی که نی ایجاد کرد متوجه شد نوشیدنیش تموم شده. گوشیش ویبره میرفت، دستش رو سمت جیبش برد و بعد از بیرون اوردن گوشی تماسی که از طرب جونگکوک بود رو وصل کرد ، از اونجایی که اتاق خالی بود راحت تماس رو روی بلندگو گذاشت
_ هیونگ نیم
+ چیشد؟
صدای بسته شدن در میومد و انگار جونگکوک داشت از جایی خارج میشد.
_ واحد ۲۵ ئه.. باید رمز درو پیدا کنیم و بریم داخل
خب هرچقدرم که مهم بود هوسوک با این مخالف بود!
+ مگه دیوونه شدی، حکم نداریم اگه گیر بیفتیم کل نقشه به باد میره
جونگکوک نفس عمیقی کشید، درسته نقشه اولش خیلی خام بود! پس باید میرفت سراغ دومی. فقط اگه میفهمیدن کیم تهیونگ کجا کاراشو عملی میکنه همه چی تموم میشد و توی صحنه جرم گیرش مینداختن.
هوسوک هوای توی ریه ش رو خالی کرد و لب زد
+ ساعت ۴ صبح میره بیرون.. دیشب تا صبح جلوی خونش بیدار موندم، میره بار... آدرس بارو برات میفرستم امشب برو همونجا
جونگکوک هنگ کرده بود، هوسوک تماس رو قطع کرد و آدرس رو پیامک کرد و درحالی که لیوان نوشیدنی رو توی سطل مینداخت از اتاق خارج شد.
درحالی که توی گوشیش میچرخید خیلی رندوم سرچ کرد:
_ مین یونگی
چند تا صفحه بالا اورد، به دیوار تکیه داد و دونه دونه صفحه هارو باز کرد ، ابرویی بالا انداخت و اینبار کلمه دیگه ای سرچ کرد
_ شوگا
فقط یه صفحه بالا اورد، مطمئن بود خودشه.. نیشخندی زد و صفحه رو باز کرد.. خودشه! دوتا پست بود و عکسا مال سال ۲۰۱۵ بودن

توی کپشن نوشته بود hydrangea macrophylla (گل هورتانسیا به انگلیسی)
فقط همین دوتا پست بود.. هوسوک یه پیامک داد و بعد گوشی رو خاموش کرد. یونگی قول داده بود وقتی گیتار خرید برای هوسوک بنوازه.. ترسید فراموش شده باشه، ولی نه. یونگی نمیتونست اونو فراموش کنه درسته؟؟ بعید میدونست جوابی دریافت کنه اما بازم شانسش رو امتحان کرد. هوسوک واقعا دلتنگ بود.
           ‌̼̼   ‌ ‌ ‌̼ ‌̼̼  ‌ ‌ ‌̼̼  ‌ ‌

۱۴:۳۴ / ۳ آپریل
سئول ، کره جنوبی

تهیونگ‌ درحالی که بالش رو زیر سرش جادبه جا میکرد خمیازه دیگه ای کشید، ساعت ۷ صبح به خونه برگشته بود و هنوز نمیتونست از تخت خوابش دل بکنه. گوشیش برای ۶ امین بار زنگ خورد. از روی اعتراض نعره‌ای کشید و گوشیو برداشت ، فکر میکرد بازم تماس از طرف افرادشه اما اینبار هیونگ بود که ۳ بار بهش زنگ زده بود.. از جا بلند شد و گلوشو صاف کرد
_ بله هیونگ
+ بازم منو پیچوندی مرد. بیا سه شنبه این هفته بریم بولینگ بازی کنیم.
تهیونگ درحالی که از داخل یخچال بطری آب رو بیرون میورد جواب داد
_ جایی که قبلا میرفتیم خوب نیست، این دفعه بریم ایته وون؟
+ اومم خوبه، به دویونم بگو بیاد ازش خوشم میاد
چندثانیه بعد تماس رو قطع کرد و یه لیوان شیر برای خودش ریخت، آخر هفته باید به دگو میرفت.. دلش برای ته‌ری عزیزش تنگ شده بود و میخواست تمام چیزهایی که ۲۸ ساله روی این تنِ خسته تلنبار شده رو بیرون بریزه. میخواست تمام تلخی های زندگیشو با یه شات سوجو روی خاک بریزه و بجاش یه شکلات شیرین بخوره. تهیونگ بعید میدونست بتونه مثل شکلات شیرین زندگی کنه.. میخواست یبارم که شده امتحانش کنه اما هربار که توی اینه به خودش نگاه میکرد میفهمید لایق شادی نیست.. از جلوی آینه مسواکش رو برداشت تا به قول خودش صبحش رو شروع کنه و برای خودش یه مرغ سوخاری دونفره سفارش داد.
کل روزش رو خسته کننده و مزخرف تر از همیشه گذروند و منتظر موند اون شب کوفتی به پایان برسه. گانگنام مثل قبل نبود، الان بارایی بودن که ساعت ۴ صبح باز میشدن و کیم تهیونگم جزو ادمایی بود که برعکس زندگی میکرد.
ساعت ۳ و نیم بود و یه روز جدید شروع شده بود. تهیونگ درحالی که کت بلندش رو تنش میکرد صورتش رو توی اینه نگاه کرد ، صورت یه گناهکار رو میدید! یه عوضی.
لبخند کجی زد و از خونه خارج شد، خب کیم تهیونگ احمق بجای اسانسور ترجیح میداد از پله ها پایین بره! انقدر از این پله ها پایین رفته بود که چشم بسته هم میتونست دوتا یکی شون کنه، این ساعتای گرون، این کت شلوار برند، این برج تو گانگام و این پله های مرمری فقط یه روکش بود. مثل پاکت سیگار که روش نوشته no smoke ، کت شلوار کیم تهیونگ هم Etro¹ بود ولی اون یه پسر ۲۸ ساله خسته بود.
به محض وارد شدن به بار با بوی الکل و نورای آبی و صورتی مواجه شد. آدمای مستی که میرقصیدن و آدمای خسته ای که یه گوشه لش کرده بودن و از ویسکیشون میخوردن. رفت و روی صندلی همیشگیش نشست و از بارمن یه شراب لیمو خواست
_ یدونه شراب لیمو هم برای من بیارین
تهیونگ سرشو برگردوند، تاحالا ندیده بود کسی مثل اون از شراب لیمو خوشش بیاد
اوه! پسر کیمباپی..
+ جئون جونگکوک؟؟
به چشمای درشت پسر خیره شد، موهای حالتدار و مشکیش توی صورتش ریخته بودن و یه کت چرم و یه شلوار مشکی تنش بود، الان جذاب تر به نظر میرسید
_ بله جناب کیم؟؟

1_‌ این Etro برند لباس ایتالیاییه

 

 

خب خب خب چه دیداری بهبه ، کامنت بدید ببینم چه خاکی تو سرم بریزم🎀

راستی بنظرتون چرا تهیونگ رو اکتبر صدا میکنن؟