𝗧𝗵𝗲 𝗟𝗼𝘃𝗲 𝗢𝗳 𝗗𝗲𝘃𝗶𝗹²⋆𝗣¹
𝗛𝗼𝘄 𝗱𝗶𝗱 𝗜 𝗳𝗮𝗹𝗹 𝗶𝗻 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝘄𝗶𝘁𝗵 𝗮 𝘄𝗲𝗮𝗸 𝗽𝗲𝗿𝘀𝗼𝗻 𝗹𝗶𝗸𝗲
?𝘆𝗼𝘂
𝗧𝗵𝗲 𝗟𝗼𝘃𝗲 𝗢𝗳 𝗗𝗲𝘃𝗶𝗹
𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻²
ادامه
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
«31 اکتبر 2022»
𝗩𝗮𝗹𝗲𝗿𝗶𝗮:
با نوری که از پنجره اتاق به چشمم خورد بلند شدم، امروز یک روز خاص بود بخاطر همین زودتر از روی تخت بلند شدم و به سمت حموم رفتم، اومدم بیرون و روبه روی آینه قرار گرفتم یک نگاه به خودم کردم، تغییر زیادی کرده بودم رنگ موهام رفته بود و جاشو به رنگ سیاه تاریک داده بود خوشحال بودم رنگ موهام برگشته بود چون از اون شکلاتیه بیزار بودم، لباسامو عوض کردم و یک دامن مشکی پوشیدم، موهامو قشنگ با سشوار حالت دادم و یک آرایش ملایم پاییزی روی صورتم نشوندم، به سمت کمد لباسام رفتم یک کت چرمی مشکی با ست کلاهش، شال و دستکشش رو برداشتم، کت رو پوشیدم و موهام رو از زیر کت بیرون آوردم، کلاه و شال رو هم پوشیدم و دستکش رو داخل کیف مشکی چرم انداختم تا دستم سردش شد بپوشم، به سمت آشپزخونه رفتم و یک لیوان آب سر کشیدم چون گشنم نبود چیزی نخوردم و از خونه زدم بیرون در ماشینو باز کردم و سوار شدم.
توی خیابون پر از بچه هایی بود که داشتن واسه هالووین آماده میشدن و همشون خوشحال و خندون بودن بعضی هاشون لباساشون رو از پشت ویترین انتخاب میکردن و بعضی هاشون لباساشون رو پوشیده بودن و بهن نشون میدادن با خوشحالی همشون یک لبخند رو لبم اومد.
نزدیک چند ماه از تموم اون قضایا گذشته بود ولی همچنان تک به تک اتفاقات توی ذهنم بود، دیروز با ایلیار، آماندا و اسکات قرار گذاشته بودیم واسه هالووین هممون یک گریم خاص داشته باشیم که بتونیم نقشه ای که داشتیمو اجرا کنیم ولی مالیکا نبود اون بعد همه ی اون اتفاق ها به مسافرت رفت.
به عمارت اسکات رسیدم یک بوق زدم و در باز شد، عمارتش حال و هوای هالووین رو گرفته بود با کدو از اول تا اخر باغ رو تزئین کرده بود، روی درختا با نخ تار عنکبوت درست کرده بود.
ماشینو پارک کردم و به طرف در ورودی حرکت کردم، همین که درو باز کردم با سه تا اجنه رو به رو شدم...
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
پارت اول فصل دومه، نمیدونم خوب شده یا نه بخاطر همین کوتاه بود، اگه بد شده بگید ادامه ندم و روی یک رمان دیگه کار کنم، حداقل رمان بعدیم باید بشینم قشنگ روش کار کنم و تموم نکات رو رعایت کنم.