فرزند خوانده p7
سلام ممنونم واسه لایک و کامنت هاتون ❤️🔥
همین جور که داشتم بیرون رو از پنجره نگاه میکردم در اتاقم به زده شد معلوم بود آرین هست به غیره از اون کی هست تو خونه
گفتم : بیا تو
در باز شد آرین اومد روی تخت نشست و گفت
آرین : حالت خوبه شکم دردت خوب شد ؟
گفتم : آره خوب شد
آرین: خب کاری نداری من برم
گفتم : نه کاری ندارم
آرین: باشه کاری داشتی تو اتاقم هستم
در اتاق رو باز کرد و از اتاق خارج شد و پشت سرش در رو بست
یکم بعد در اتاق رو باز کردم و رفتم یکم تلویزیون ببینم روی مبل نشستم و تلویزیون رو باز کردم
داشتم به فیلم نگاه میکردم که برق ها رفت
همه جا تاریک شده بود الان پاییزه و طبیعیه که هوا
زودتر تاریک بشه
با خودم گفتم بهتره برم اتاقم تا وقتی برق نیومد از اتاقم خارج نشم
به زور خودم رو رسوندم جلوی در اتاقم که
آرین: آنوشا اینجایی ؟
گفتم : آره دارم میرم اتاقم
آرین : باشه برو منم داخل اتاقم هستم
در رو باز کردم و رفتم تو روی تخت دراز کشیدم به
یک ربع رفتم پنجره ی اتاقم رو باز کردم تا هوا بیاد
داشتم بیرون رو تماشا میکردم که در اتاقم باز شد
آرین بود و دستش هم دوتا لیوان آب بود
آرین: بیا رفتم واسه خودم آب آوردم گفتم تو دیگه تو این تاریک از اتاق خارج نشو می افتی
گفتم : ممنونم
لیوان آب رو برداشتم و روی میز گذاشتم و آرین از اتاق خارج شد
با خودم گفتم خوب شد که آب آورد تشنم شده بود
لیوان آب رو برداشتم و سر کشیدم
این آب یکم....
خب اینم از این پارت
راستی پارت بعد هم شاید تو هم وبلاگی که گذاشتم بزارم یا تو وبلاگ خودم یا شاید اصلا اینجا گذاشتم
حالا معلوم نیست هر کجا که گذاشتم بهتون اطلاع میدم مثلا وفلان وبلاگ گذاشتم
راستی درخواستی تایپ ها هم هفته بعد میزارم
شرط هم ۱۵ لایک و کامنت
تا پارت بعد خدانگهدار 👋🏻