همه ما مرده ایم
برو ادامه
فیلیکس: فکر بدی به کلت نزنه که میندازمت بیرون
مدیر مدرسه: تو؟.... تو منو میخوای بندازی بیرون.....اون وقت باید به فکر یه مدرسه دیگه باشی
فیلیکس: به نظرت دیگه کسی زنده مونده که بخوان بیان مدرسه
.
.
.
.
.
.
آدرین: خب به نظرم باید دنبال یه راه فرار باشیم.....تو فیلم ها و سریال های زامبی دیده بودیم که بعد از چند روز زامبی ها چشم هاسچن ضعیف میشه یا وقتی تبدیل میشن ضعیف هست و کلا به صدا حساسن.....اگر بخواهیم فرار کنیم باید یه استراتژی خوبی داشته باشیم
لوکا: اما تا اون مدت باید یه چیزی بخوریم
مرینت: اممممم....این یکی رو راست گفت
آدرین: و...........
تق تق تق
کمک کمک لطفا این در رو باز کنید
آدرین: بجنبین
لوکا: آدرین نه .....ممکنه آلوده شده باشه
آدرین: خب میبینی که هنوز زنده هست
لوکا: خیله خب بدو
.
.
.
.
معلم ورزش: اهههههه....ممنونم
مرینت: استاد...
معلم ورزش: بله مرینت( تو کشور کره دانش آموز هارو با اسم صدا میزنن)
مرینت: گازتون نگرفتن؟......
معلم ورزش: نه....
آدرین: مطمئنید؟....آخه....دستتون
معلم: یعنی چی( با فریاد)......من حالم خوبه...اگر میخواستم زامبی شم تا الان شده بودم
چند ثانیه ای گذشت که یک دفعه از بینی معلم ورزش خون میاد
آدرین: استاد بینی تون؟
همه یه دفعه نگاه کردن
معلم ورزش: هیچی نیس.....بخاطر فشار خونمه که رفته بالا شاید بخاطر ترس...........
کچ قروچ
استخون های معلم صدا میده و......یه حرکاتی میزنه مثلاً خم شدن از پشت و.....نگم بهتره
لوکا: بچه ها.....فکر نمی کنید که
کخخخخخخخخ
کاگامی ومرینت باهم : جیغغغغغغ
لوکا: بزنش
کخخخخ عووووووو
این داستان ادامه دارد