وبلاگ لیدی باگ

برو ادامه

آدرین: اه...خداروشکر تو هم خوبی .....ببینم کسی رو دیدی هنوز زنده باشه موقع اومدنت؟

کیم سون هی: نه

لوکا: حالا تو این وضعیت چکار کنیم؟...........

🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨

لوکا: این صدای آژیر آتش نشانیه.....بچه ها عجله کنید
مرینت: پس کجان؟
آدرین: صداش داره نزدیک تر میشه

بومممممممممم

آدرین: فکر کنم کاریش نمیشه کرد ......دارن گازشون میگیرن 

لوکا: آدرین یه لحظه بیا 
.
.
.
.
.
آدرین: خب...چی شده؟

لوکا: باید یه کاری کنیم.......نمیدونی چجوری ترسیدن
آدرین: شاید هنوز کسی زنده مونده باشه 

لوکا: با این وضعیتی که من میبینم شک دارم کسی زنده مونده باشه 
.
.
.
.
.
.
کخ......خیییی هاااعااااااا

زیر میز درون آشپزخونه مدرسه

فلیکس: لعنتیا.......

دختر: ههه.....هههه( در حال نفس زدن)

فلیکس: صدات در نیاد ....وگرنه میندازمت بیرون 
........زامبی ها همه جا هستن و تو آشپز خونه هم هستن 

فلیکس: خوبه....یه چاقو پیدا کردم ....اگر بخوام فرار کنم باید از شر این دختره خلاص شم .....وگرنه دنبالم میاد .....

دختره: هااااا چکار می‌کنی....دستمو ول کن( با ترس و اشک در چشمش).....هاییییییی.....ها.....نهههههه
خیییی کخخخخخخخ خییییییی

فیلیکس: حالا وقتشه....بزن بریم......
فیلیکس زود از زیر میز میاد بیرون اما زامبی های اطراف دنبالش شروع به دویدن میکنند.....و بعد از چاقو زدن به زامبی ها  به اتاق مدیر میرسه
فیلیکس: هوففففف....کارم حرف نداره......وای ترسیدم تو اینجا چکار می‌کنی
مدیر مدرسه: برو بیرون....آلوده شدی ....‌
فیلیکس: نگران نباش ....آلوده نشدم...فقط لباسم خونی شده....گازم نگرفتن
مدیر مدرسه: با خیال راحت میگه: خیله خب .....بشین
فیلیکس:........