واقعی تࢪین عشق p33

AMIR AMIR AMIR · 1403/05/06 01:51 · خواندن 1 دقیقه

پارت سی و سوم

 

... بعد از چندین روز کار بدون توقف، لایلا آماده شد. 

او دقیقاً شبیه به یک دختر جوان و زیبا شده بود و کاملاً صورتی انسانی داشت؛ انگار که نه انگار یک ربات است... 

... خود گابریل، وارد آزمایشگاه شد و دستور داد تا لایلا را آماده خروج از شرکت کنند. 

بنابراین تکنسین ها سریعاً برخاستند و لباس هایی را که از پیش برای لایلا آماده کرده بودند به تنش کردند. 

سپس گابریل شخصاً تراشه ای را که برنامه مخصوص لایلا درونش بود، در حافظهٔ او جاسازی کرد. 

گابریل به لایلا گفت:« دنبال من بیا.» 

لایلا هم گفت:« اطاعت قربان.» و بی معطلی به دنبال گابریل رفت. 

گابریل به لایلا گفت:« سعی کن کاملاً طبیعی رفتار کنی، درست مثل یک انسان، هیچ کس نباید بفهمه که تو یک رباتی، چون تو، و هدفت، یعنی مرینت، سرمایه های علمی شرکت آگرست هستین و اگه اطلاعات وجود شما به شرکت های رقیب برسه... اصلاً مهم نیست، تو فقط طبیعی رفتار کن، به من هم نگو قربان، بگو آقای آگرست.» 

لایلا پاسخ داد:« متوجهم آقای آگرست.» و سپس بی درنگ از گابریل پرسید:« وقتی اون ربات یاغی رو پیدا کردم باهاش چی کار کنم آقای آگرست؟» 

گابریل گفت:« باید بیاریش به شرکت... اما... اما اگه مقاومت کرد... نابودش کن!»...

 

 

 

 

 

 

 

« تا بعد »