𝑳𝒐𝒗𝒆 𝑶𝒇 𝑴𝒆 𝑨𝒏𝒅 𝒀𝒐𝒖 𝑷𝟓

۰۰۰ ۰۰۰ ۰۰۰ · 1403/05/03 10:35 · خواندن 4 دقیقه

 

 

┆✯┆✭︴✯︴✭┆✯┆

 

 

 

 

 

𝑷𝟓

 

 

 

مرینت:بعدا از حرف زدنمون چون دیر وقت بود بچها خونه من خوابیدن 
صبح هممون بلند شدیم.  هرکی در سر کار خودش ولی کلویی پیش من موند به دلایلی
و فعلا کاغذی که مال پیتزا بود رو نگهش داشتم تا ببینیم چی میشه

کلویی:واییییییییییی موندم این صدا و سیما واس چی پول میگیرن یک فیلم درست حسابی نمیزارن!!!!(صدا سیما ی ما رو نمیگه😃)
مرینت :خیر سرشون ۲ هفته دیگه کریسمس هست به جای اینکه چیز شاد بزارن فیلم عاشقانه غمگین میزارن
اما:جم جونیور هم فقط آهنگ میزاله دیگه شده شبکه موسیقی!!!
مرینت: اره ناموسا!
کلویی:یافتممم!!!یک فکری به سرم زد!!!!
اما:چی؟؟
کلویی:نظرتون چیه که...
هر ستاشون:بریم خرید!!!!!!!
مرینت:ای جان بزن بریم خرید دلم لک زده واسه خرید
کلویی:منم که حقوق تازه گرفتم پس راحتم(دوتاشون خر پولن بعد به فکر حقوقن🐸)
مرینت: منم همینطور اما بدو پبوش بریم
اما:پیش به سوی خلید!!!! 
کلویی:هوهوووووووو!!!!!



 

2 ساعت بعد....
 

کلویی:عررررر این لباسو ببیننننن!!!
مرینت:همین الان 10 دست لباس خریدی میخوای اینو کجا جا بدی؟!
کلویی:هزار دست هم بخرم کمه بدو ببین اینجا لباس ست مادر دختری هم دارن ست کریسمس شتتتت!!!!
میتونی برای جشن Star Christmas  بپوشین!!!
قشنگ همه بهتون حسودی میکنن!!!
مرینت:بدم نمیگی...
اما نظرت چیه؟؟
اما:خیلی خوشمله!!!
مرینت:خب پس تصویب شد بزن بریم بخریم!!!!
کلویی:ایجاننننن قراره دوتا جیگر خوشپوش باشید حیف که رل نداری وگرنه برای اونم میتونستی بخری و......(با صورت و چشن غوره مرینت مواجه میشه)
کلویی:گوه خولدم.....
مرینت:ولش بیا بخریم
کلوی:(حعب نزدیک بود کشته بشم ولی....خدایی باید یک فکری واس خودش کنه نمیشه تا ابد تنها باشه
هوفف بعدا درموردش با الیا و کلارا حرف میزنم فعلا ولش)
مرینت:نظرت چیه؟قشنگه؟
کلویی:جون بابا چه جیگیری شدین(عکس لباساشون رو میزارم)
مرینت:فکر کنم این پف پفیه بهت بیاد....
کلوی:مرینت...میگم یک فکری دارم ....
مرینت:درمورد چی؟؟
کلویی:میدونی میدونم تو و لوکا درحدی به هم علاقه دارید و ....
مرینت:و چی؟؟
کلویی:شاید بهتر باشه در جشن Star Christmas لوکا رو به عنوان نامزد یا همراه ببری
مرینت:ببینم تو.....
کلویی:صبر کن برای این فکر دوتا دلیل دارم!
مرینت:بگو
کلویی: اولندش میتونی ادرین رو حرص بدی و دومندش خیلی ها توی اینترنت شما رو کاپل کردن حتی اگه به هم علاقه نداشته باشید میتونید بازم به عنوان همراه باهم باشید میتونی فرض کنی چقدر می‌درخشید؟؟
مرینت:درموردش فکر میکنم ولی به شرطی بگی زویی هم بیاد
کلویی:هرچی شما بگید!
خب بزن بریم لباس برتی من انتخاب کنیم!!!





 

4 ساعت بعد...

مرینت:هوفف فکر کنم برای چند سال خرید کردیم
کلویی: چی میگی بابا تازه خیلی کمه این کلا برای یک هفته من میشه
اما:حدود 56 دست لباس خریدیم!!!
مرینت:ولش کن اما حاله کلویی کلا علاقه داره روزی چند دست لباس بپوشه حالا مونده با لباس هایی که بعد یک هفته نمیپوشی چیکار میکنی
کلویی:معلومه اونایی که سالم موندن و استفاده نکردم رو به خیریه میدم یا میدم از پارچه هاش استفاده کنن
مرینت:اووو از کی تاحالا خیریه باز کردی
کلویی:مخلصیم از زمان دانشجویی ههههه(خندیدن
مرینت:ریدم توی اون آی کیوت (با  خندیدن)
کاگامی:مم....مرینت..
مرینت.....!!!
کلویی: یا حضرت عیسی!!!!
اما:چی؟
کاگامی:(سریع میپره بغل مرینت)وای خدارو شکر سالمی نگرانت شده بودم
مرینت:ت..تو اینجا چیکار میکنی کسی که تقیبت نن..نکرد!!!
کاگامی:نترس تنها آمدم 
ببینم سالمی؟کسی توی این مدت تحدیدت نکرد؟!
کلویی:سر اون موضوع....مگه میدونن!!!!
کاگامی:نه ولی به شدت روی قرارداد با شرکت شما دقت کردن ممکنه کارشون به تحدید هم بکشه اکه قبول نکنید حتی اگه نفهمم مرینت کیه!
مرینت:خدا یک لحظه پر از آرامش خواستم ها!!!
کاگامی:من ده دقیقه دیگه فلیکس میاد دنبالم نمیتونم زیاد باهاتون صحبت کنم ولی...بعدا بهت زنگ میزنم اکه چیزی دسگیرم شد بهت میگم
مرینت:ممنون واقعا
کاگامی:ممنون نداره هرگز بزارم دستشون به تو بخوره فقط لطفا توی این یک هفته حواست رو جمع کت
مرینت:باش مراقب خودت باش
کاگامی :خدافظ 
کلویی:واووو انگار فعلا اوضاع خطریه....بهتر نیست برسم خونه؟
مرینت:آره بپر تو ماشین باید به نینو خبر بدم
فکر کنم بدونم اون پیتزا و اون نامه از طرف کی و چی بوده!
کلویی: جان ما خب منتظر چی هستی گاز بده بریم
اما:اخجون پلیس بازی!!
کلویی:یعنی فقط به این حسودیم میشه که از هفت دولت آزاده
مرینت:منم 
کلویی:حعب
اما:؟؟؟
 

 

 

 

 

 

 

گفتم زودتر بزارم

عکس لباسا رو پارت بعدی میدم

چون چندتا شخصیت جدید اضافه کردم به پست معرفی سر بزنید

 

بکوب

 

شرایط پارت بعد.... 

15 تا لایک

15 تا کامنت