واقعی تࢪین عشق p31
پارت سی و یکم
... بعد از حدود یک ماه و نیم تلاش بی وقفه، برنامهٔ هوش مصنوعی لایلا آماده شد.
گابریل از قبل تمام مقدمات راه اندازی لایلا را ایجاد کرده بود؛ از جمله بدن رباتی اش را.
روز راه اندازی، گابریل خودش در آزمایشگاه حاضر بود و بر کار تکنسین ها نظارت میکرد. سیم ها به بدن رباتی متصل میشدند، اطلاعات مدام پردازش میشد، همه چیز آماده بود.
یکی از تکنسین ها، رو به گابریل چرخید و گفت:« همه چیز آمادهست قربان.»
گابریل گفت:«بسیار خب، عملیات انتقال رو شروع کنید.»
کامپیوتر ها و دستگاه ها با تمام نیرو به راه افتادند و در حالی که به علت تغذیه فراوان از برق ساختمان، چراغ ها خاموش و روشن میشد، برنامه را به جسم رباتی انتقال دادند.
تکنسین به گابریل گفت:« انتقال موفقیت آمیز بود قربان.»
ربات سرش را بالا گرفت و گفت:« راه اندازی سیستم... من لایلا هستم، چطور میتونم کمکتون کنم؟»
گابریل به ربات گفت:« تو وظیفه داری یک هوش مصنوعی یاغی به نام مرینت رو شناسایی و دستگیر کنی، مفهومه؟»
لایلا مطیعانه گفت:« مفهومه قربان.»
سپس گابریل به تکنسین ها گفت:« میخوام براش یه روکش انسانی طبیعی درست کنید تا راحت وارد جامعه بشه، شبیه یه دختر ایتالیایی خوشگل و مو بلند درستش کنید...»
{ تا بعد }