جیمز و هلوی غول پیکر پارت اول
هلو گایز .
این کتابه که من براتون داخل بلاگیکس میزارم اگه حمایت خوب بود ادامه می دم و تا اخرش می زارم ولی اگه حمایت نکردین پست رو پاک می کنم و یه رمان از خودم شروع می کنم💖
جیمز هنری تروتر تا چهار سالگی زندگی خوب و خوشی داشت.او با پدر و مادرش در خانه ای زیبا،نزدیک دریا، با ارامش زندگی می کرد.
همیشه دور و برش یک عالمه همبازی داشت و ساحلی شنی که رویش این طرف و ان طرف بدود و اقیانوسی که توی ان اب بازی کند . برای پسری کوچولو این زندگی عالی و محشر بود
بعد،روزی پدر و مادر جیمز برای خرید به شهر لندن رفتند و اتفاق وحشتناکی برایشان افتاد. یعنی توی روز روشن و خیابون پر از ادم یک کرگدن اعصبانی که از باغ وحش لندن فرار کرده بود ، هر دویشان رو یک لقمه چپ کرد.
خودتان خوب می توانید تصور کنید که این اتفاق برای چنین پدر و مادر مهربانی چه حادثه تلخی بود . اما این اتفاق در بلند مدت برای جیمز تلخ تر بود. مشکلات پدر و مادر در یک چشم بهم زدن تمام شد؛ چون درست در مدت ۳۵ ثانیه مردند، اما جیمز بیچاره، هنوز زنده و سلامت بود و یک دفعه با وحشت متوجه شد که توی این دنیای بی در و پیکر و نامهربان ، تک و تنهاست . پس خانه زیبای کنار دریا را فروختند و پسرک را با یک چمدان کوچک،که تویش لباس های خواب و مسواکش بود ، به خانه عمه هایش فرستادند تا با انها زندگی کند
و حال در این راه چه سختی هایی رو متحمل می شود؟
با ۲۰ کامنت و ۲۵ لایک🙂