356 روز با تو part⁶ + خبر
سلام ادامه
آدرین: رفتم همون جای که مرینتو نشونده بودم ولی دیدم نیست آخه این دختر کجا رفته رفتم بیرون از ویلا دیدم که مت به زور میخواد ببوستش منم عصبی شدم رفتم از پشت از کت مت گرفتم کشیدمش سمت خودم یه مشت زدم توی صورتش که پرت شد روی زمین رفتم بلندش کردم یکی دیگه زدمش ...
مرینت: داشتم دست پا میزدم مت میخواست منو به زور ببوسه که یه نفر از پشت کشیدش اون آدرین بود شروع کرد به کتک زدن بعد دو تا مشت فکر کردم بیخیال میشه ولی نع نشد رفتم بازوشو گرفتم گفتم ...
بسه آدرین میمیره خو اهش میکنم بس کن آدرین بس کن که آدرین آروم هلم داد با صدای عصبی گفت ...
آدرین: به تو هم دارم
مرینت: ترسیدم عین سگ ترسیدم نکنه بخواد بازم منو با شلاق بزنه یا هم بلای بد تر از اون سرم بیاره بعد 20 دقیقه که آدرین متو حسابی کتک زد اومد سمتم که ترسیده نگاش کردم دستمو محکم گرفت منو به سمت ماشین حولم داد نشست پشت فرمون با سرعت بالا راننده گی میکرد فکر میکردم هر لحظه است که تصادف کنیم ولی رسیدیم خونه از ماشین پیاده شد اومد در سمت منو باز کرد با صدای عصبی لب زد
ادرین: پیاده شوه دیگه
مرینت: پیاده شم قول میدی منو کتک نزنی
آدرین یه خنده عصبی کرد دوباره با صدای بلند گفت
آدرین: تو حالا پیاده شوه بعد تصمیم میگیرم که کتک بزنم یا بلای بدتر سرت بیارم از ماشین پیاده شدم این ویلا اون خونه که خاله امیلی توش بود نیست منو یه جای دیگه آورده بود بازومو محکم گرفت منو برد توی خونه دروبست رفت بالا منم عین جوجه اردک دنبالش بودم که در یکی از اتاق ها را باز کرد ترسیده رفتن توی اتاق درو بست بهش نگاه کردم چشماش خمار شده بود ترس تمام وجود مو پُر کرده بود دکمه های لباسشو دونه به دونه باز میکرد ...
تمام شد
[ حالا هم خبر ]
خب بچه ها من 3 روز پیش تصادف کردم خب تصادف بزرگی نبود فقط [ دست راستم شکسته ، پام پیچ خورده ، سرم شکسته ، و کمرم هم یکم ضربه دیده دکتور اول که گفتند حالم خوبه مرخصم کردند ولی وقتی که خونه اومد متوجه شدم که نمی تونم دست راستو که شکسته حس کنم 🤒🥴 واس همون دکتور ها گفتند که واس دستم قالب میسازند و تا دو یا سه هفته نباید فشار بیارم به دستم میدونید من همین دو تا خط این پارت رمانو توی یه ساعت نوشتم 😐 اگر غلط املایی داشت ببخشید چون دارم با دست چپم مینویسم اگر جواب کامنت هاتونو ندادم یعنی این که گوشیم دست مامانمه
خیلی خیلی مواظب خودتون باشید و مث من از گربه نترسید که تصادف کنید 😐🥴
من از گربه میترسم اونم در حد مرگ 🥴😐
واس همون تصادف کردم 😐🥴
شرط برای پارت بعدی
20 لایک
35 کامنت
شرط را کم کردم چون ایم پارت خیلی کم بود
بوس به همه تون باییی
😍❤️❤️