بوسه وحشی

Setayesh Yousefzadeh Setayesh Yousefzadeh Setayesh Yousefzadeh · 1403/04/09 16:02 · خواندن 1 دقیقه

پارت 1

سلام بچه‌ها من اومدم با پارت اول رمان بوسه وحشی 

اول اینو بگم که ممنون پست معرفی رمان رو لایک کردید و کامنت گذاشتید ♥️

ادامه.........

 

علامت ها

لوکاس_

لیلی+

نینا//

مادربزرگ لوکاس::

 

//لوکاس یعنی چی که باید ازدواج کنی ..... فقط به خاطر اینکه بچه‌ام سقط شده و نمی‌تونم دیگه باردار بشم (داد)

_بس کن مینا مگه دست منه خودت می‌دونی هر حرفی حرفه خانم بزرگه(داد)

//ولی من دوست دارم نمی‌خوام از هم جدا شیم (بغض(

_از اولشم این ازدواج اجباری بود من بهت گفتم دل نبند 

//چییی

 

خدمتکار =آقای لوکاس خانم بزرگ کارتون دارن 

_الان میام 

_رفتم سمت اتاق خانم بزرگ در زدم و وارد شدم

 

_عامم با من کار داشتید؟

 

:: آره لوکاس خواستم بگم اون دختره که گفتم رو فردا شب فراره بیارن حواست باشه..........

_چشم

::میتونی بری...

_رفتم سمت اتاقم سوئیچ ماشین رو برداشتم و به سمت بار حرکت کردم 

(پرش زمانی بعد رسیدن به بار )

 

_وقتی رسیدم بار بوی سیگار و الکل و......

به مشامم خورد رفتم نشستم و اینقدر خوردم که نمی‌تونستم رو پای خودم وایسم 

رفتم و داخل یکی از اتاق های وی آی پی ب.ا.ر خوابیدم 

.

.

.

.

.

صبح با سردرد بلند شدم .......

 

خوب بچه ها من آنقدر نوشتم و امیدوارم کم نباشه 

برای پارت بعد 

5 لایک 

5 کامنت 

♥️