My forced boyfriend پارت 5

ᴅɪᴀɴᴀ ᴅɪᴀɴᴀ ᴅɪᴀɴᴀ · 1403/03/24 15:46 · خواندن 2 دقیقه

P5

 

 

 

Adrien :

لوکاس بعد از شنیدن حرفم سرش رو اورد بالا و چشماش 

برق زد و با خوشحالی گفت : لوکاس « یعنی واقعا جدی 

 

میگی؟ کمکم می کنی» سری تکون دادم و بعد گفتم : 

آدرین « همینجوری الکی نه! یه شرطی دارم» معلوم بود 

 

فهمیده که شرطم اصلا به نفعش نیست. صداش می لرزید 

و ترسیده بود. لوکاس«باشه قبوله هر شرطی که باشه قبول 

 

می کنم » سرم رو بهش نزدیک کردم و گفتم : آدرین « 

شرطم اینه که هر وقت که خواستم رابطه ای که با مرینت 

 

داری تموم میشه و هر وقت که خواستم باید بذاری که 

مرینت با من باشه! »

 

عجیب بود ولی قبول کرد! انتظار نداشتم که یه همچین 

چیزی رو قبول کنه. اگه جاش بودم قبول نمی کردم و 

 

بجاش سعی می کردم که خودم مرینت رو بدست بیارم و 

شرطی که برام گذاشته بودن رو رد می کردم. 

 

__________________________________________________

 

Marinette : 

تو راه خونه بودم و غرق افکارم شده بودم، وقتی به خونه 

رسیدم یه ماشینی که اصلا به محله ی ما نمی خورد جلوی 

 

 

در بود. نزدیک ماشین شدم کمی بهش نگاه کردم و بعد 

بیخیالش شدم به سمت در خونه رفتم و کلید رو از توی 

 

کیفم دراوردم. خواستم در رو باز کنم اما صدایی که از پشت 

سرم می یومد مانعم شد! آرکا : « تو مرینتی؟ » به سمت 

 

صدا برگشتم و بهش نگاه کردم. جلوی همون ماشین 

وایساده بود، مرد میانسالی بود که بهش می خورد 40 

سال 

 

رو رد کرده باشه. صدام رو صاف کردم و بهش نزدیک 

شدم. 

 

و صدام رو صاف کردم و گفتم : « شما... کی هستین؟ » 

لبخندی زد و گفت : آرکا :« پدر یکی از همکلاسی هاتم که 

 

زیاد باهاش میونه ی خوبی نداری.... من پدر آدرینم » 

عجیب بود چرا باید بابای آدرین بیاد دیدن من؟ با من 

 

چیکار داره؟ آرکا « احتمالا الان به این فکر می کنی که 

باهات چیکار دارم. لطفا سوار شو همه چی رو برات توضیح 

میدم. 

 

2197 کارکتر

 

هرچی حمایت بیشتر باشه بیشتر می نویسم 

20 لایک و 30 کامنت

رمان بعدیم راجب تناسخه و من دیگه میراکولر نیستم و تنها دلیلی که میراکلسی می نویسم اینه که فقط رمان میراکلسی تو وب حمایت میشه و برای همین می خوام یه سوالی ازتون بپرسم

رمان بعدیم میراکلسی باشه یا نه؟