عسق سرطانی P10(پارت آخر)

Aida Aida Aida · 1403/03/17 15:16 · خواندن 5 دقیقه

سلام اين فصل 1 پارت آخر  ولی فصل دومش هم به زودی میاد پس برید ادامه

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

از زبون آدرین:
بعد از حرفای مارلین با اعماق وجودم مرینت رو درک کردم و فهمیدم این مرد قطعه بده نیست. سوار ماشینم شدم و حرکت کردم و داشتم خاطرات عاشقانه خودم و مرینت رو مرور  میکردم.  که به چهار راه رسیدم و چراغ قرمز بود تو فکر و خیال خودم بودم که یه یهو صدای جیغ یکی رو شنیدم. آره درست بود اون طرف خیابون  یه دختر

 بایه ماشین تصادف کرده بود و ماشین فرار کرد، به محض اینکه چراغ سبز شد.  رفتم به اون طرف خیابون و از ماشین پیاده شدم و رفتم کنار دختره که رو زمین ولو شده بود نشستم :
A.خانوم، خانوم، خوبین
R.آه نه ولم کن کیم برو برو
A.خانوم امم پ پاشید بریم تو ماشین
اون خانومو بردم وماشین و رفتم و یه آبمیوه خنک براش گرفتم و اومدم تو ماشین بهش دادم :
A. حالتون خوبه خانوم
R. نه تقصیر خودمه راستش مادرم تو کما هستش و من برای عملش به پول نیاز دارم 
A. عمل چی؟
R. عمل قلب، راستش مادرم سکته کرده و قلبش از دست رفته و الان هم که میخوان قلب بهش اهدا بشه.... 🥺
A. اوه متاسفم، امم میشه مامانت رو ببینم
R. حتما 
ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم و اونم آدرس رو کم کم بهم میگفت :
A. حالا مامانت چند سالشه
R. رسیدیم به چهار راه بپیچ به راست، 28سالشه
A. چند؟ 
R. آخه مامان واقعی نیست و زن بابای من بوده و 17سال با بابا اختلاف سنی داشت
A. اها، راستی اسمت رو هنوز نمیدونم من آدرین آگرست هستم
R. آدرین اما شنیدم تو رفتی آلمان 😅من رز هستم همکلاسی... 
A. آره یادم اومد رز چطوری؟ 
R. مرینت خوبه
A........... 😔
رسیدیم به خونه وارد خونه که شدیم پدرش تو یه اتاق زیر دستگاه بود 
رز. اممم آدرین؟ 
آدرین. بله
رز. این خواهر بزرگترم هستش جولیکا


جولیکا. سلام
آدرین. سلام
........ 
2روز بعد:
«موقعیت :پدر مرینت روی کاناپه در حال خوردن قهوه که یهو گوشیش زنگ میخوره»
از زبون جک دوپن چنگ :
پدر. بله
ناشناس. سلام آقای دوپن چنگ 
پدر. شما؟ 
ناشناس. خواستم بگم فردا به این آدرس بیاید و به منشی اسم خودتون و مرینت رو بگید درضمن برای این کار هم پولی از شما نمیخوایم. 
و قطع شد 
چی شد یعنی کی میتونسته باشه 
❤️فردا آن روز❤️
از خونه اومدم بیرون سوار ماشینم شدم و به آدرس رسیدم چی اونجا نوشته شده بود (سازمان اهدای عضو) 
پدر. سلام
منشی. سلام بفرمایید
پدر. من جک دوپن چنگ پدر مربنت دوپن چنگ هستم
منشی. بله بله بفرمایید مدیر خیلی وقت هستش منتظر هستن 
پدر. مدیر؟ 
منشی. بله طبقه دوم دومین در از سمت چپ
پدر. ممنون
منشی. خواهش میکنم 
رفتم دم در اتاق مدیر (نینو مدیر هستش) 
تق تق تق 
نینو. بفرمایید آقای دوپن چنگ 
وارد شدم و روی صندلی نشستم و بعد از دو دقیقه دو قهوه برامون آوردن
ن. ببینید ما از قضیه ی مغز دختر شما باخبر هستیم
پ. دخترم
ن. بله این سازمان از شما میخواد تا یه مغز رو به سر دخترتون اهدا کنه
پ. اما نمیشه چون. 
ن. ما میدونیم مغز باید:از یه زن باشه، اون زن باید هم‌سن دخترتون باشه، مغز مبتلا به بیماری یا اعتیاد نباشه
پ. اااما من باید بدونم کی داره این رو بهم میده 
ن. ما نمیتونیم کسی که این کارو کرده بگیم اما کسی که میخواد اهدا کنه سکته ی قلبی داشته و میتونیم بگیم از لحاظ قلب مرده 
پ. پس
ن. مبارکه 
پ. 🥹
شب بعد عمل مرینت
«موقعیت :مرینت بیهوش روی تخت و مارلین و مادرش و فیلیکس دور تخت هستند» 
آز زبون مارلین :
مرینت. م م م مار مارلین، ن ن نه نه م م م. مار
که یهو چشماشو باز کرد
مارلین. خوبی آجی جون
مرینت. م م م مارلین. م مامان 
مامان.  جانم دخترم(نویسنده. دخترم، خدا شانس بده😅) 
مارلین. تو عمل کردی الان خوبی
مرینت.  پس قطعه رو گرفتین
مارلین.  نه بهتر از اون بهت یه مغز واقعی اهدا شده
مرینت. مغز واقعی 
مادر. آره 
مرینت. یعنی دیگه مثل آدم زندگی میکنم 
مارلین. آره 
(که یهو بابام وارد شد و داشت دستکش رو از دستش در می‌آورد.)  
پدر. به به مریض ماهم که به هوش اومده
(بعد دستکش های انداخت سطل آشغال و دستاشو شست و اومد نشست رو صندلی کنار تخت مرینت) 
پدر. خب دخترم درد که نداری 
مرینت.  امم یکم سرم درد میکنه و دستام رو هم نمیتونم تکون بدم و پاهام میلرزه
پدر. خب اینا طبیعی هستش 
مرینت. اما کی برام این کا رو کرده 
پدر. آدرین (نویسنده. بعد به مرور زمان فهمید ب
مرینت. آ آدرین؟ 
پدر. نترس  اون این مغز رو برات جور کرده مغز خودش نبوده
مادر. مرینت تو الان به آدرین مدیونی
مرینت. الان کجاست
مارلین. الان سه روزه که از آدرین خبری نیست 
مرینت. فکر کنم بدونم اون کجاست 🙂
(نویسنده. 5 روز بعد که مرینت حالش بهتر شد تو پارک روبه روی برج ایفل پشت سر آدرین، بدون اینکه آدرین بدونه) 
مرینت. آدرین


آدرین. م م م مرینت 


(و همدیگه رو بغل کردن) 
1 ماه بعد:
آلیا(راستی یادم رفت عکس آلیا رو بزارم اینم عکسش) 

 عروس و داماد کنار هم.:

آدرین. مرینت بریم بیرون
مرینت. اممم بریم
مرینت. وایییی آدرین خیلی سرده
آدرین. بیا کتم رو بگیر 
مرینت. خودت چی پس
آدرین. من سردم نیست

مرینت. آدرین من عاشقتم

آدرین. منم همینطور 

مرینت. چطوری اون خونواده رو متقاعد کردی تا. 

آدرین. نمی خوام این حرف رو دیگه بزنی 

مرینت. 😳

آدرین. ناراحت نشو چون این یه راز هستش 

 

 

 

تموم فصل دومش هم بعد میاد خداحافظ
برای فصل دوم:
__________________________________________
مرینت. وای باورم نمیشه مارلین و فیلیکس و کریستوف از ایتالیا برمیگردن
__________________________________________
آدرین. ماریا کوچولو برگرد 
__________________________________________
مارلین. سلام آجی🥹
__________________________________________
مرینت. الان چند ماهشه؟

 

 

 


تمام
لایک10
کامنت15
خداحافظ