پارت ۲ ملکه جهنم

Ariana Khademi Ariana Khademi Ariana Khademi · 1403/03/15 11:38 · خواندن 2 دقیقه

دوستان چون ساعت چهار نمی توانستم پست بزارم پس یکم زود تر پستش کردم.❤️😵‍💫

تاج را به سمت خواهرم می بردند که من داد زدم: اهالی جهنم صبر کنید من حرف مهمی داشتم بعد حرف من تاج گذاری کنید.

رعیس اهریمن ها گفت: نباید در فرایند تاج گذاری اختلال ایجاد کرد.

محکم و با صدایی بلند گفتم: انگار یادت رفته بخواطر کی الان تو این مقامی. بعدشم حرف پادشاه ملاک. 

ادامه دادم: سرورم می توانم صحبتی کوتا داشته باشم.

پدرم ( پادشاه ) گفت: فکر نمی کنم چند دقیقه اختلال خاصی ایجاد کنه.

تشکر کردم و گفتم: همون هنوز خیانت ملکه قبلی مادرم را یادمون. من خوب فکر کردم و گفتم چی شد که ملکمون تو زرد از آب در آمد. بعد فهمیدم بخواطر قانون تاج گذاری جهنم و انتخاب ملکه است که این طور ملکه هوایی انتخاب می شوند.

بزن ادامه مطلب🫶👇

 

رعیس گابلین ها گفت : تو الان به ملکه آینده و قانون جهنم بی احترامی کردی ؟

گفتم : وسط حرفم نپر. 

و بعد ادامه دادم: من نه قصد بی احترامی دارم نه چیزی بلکه می خوام بگم از نظر شما یک ملکه باهوش بهتره یا یک بی هوش مثل مادرم که به اینجا خیانت کرد.

پرنسس اول ( خواهرش) گفت : منظورت از این حرف ها چیه؟

گفتم : منظورم اینه که ما ملکه قبلی را چشم بسته انتخاب کردیم و ببخشیدا چطور به این یکی اعتماد کنیم؟ 

 زن دوم پدرم  گفت: چون یک ملکه تو زرد در آمد به این معنا نیست که همه ی ملکه ها قرار مثل ملکه قبلی بشن.

گفتم : شما می توانی تعهد بدی؟

چیزی نگفت پس من ادامه دادم: ما نمی توانیم مطمئن باشیم پس من یک پیشنهاد دارم از تمام پرنسس ها از اول تا  پنجاهمین نفر یک کوییز بگیرن. این کوییز قدرت ما فضیلت ما تعهد ما تاریخ جهنم همه این ها شامل می شود. کسی که بیشترین امتیاز را بیاورد ملکه جهنم شناخته می شود. چطور پدر؟

پدرم گیج شده بود و چیزی نگفت ولی یکی از شاهزاده ها که دوست بچگی من هم بود گفت: چطور رای گیری کنیم؟

بعد ادامه داد: دموکراسی را توی جهنم امتحان کنیم البته رای ها به صورت ناشناس است.

پدرم گفت: ایده عالی فردا  همین موقع جمع می شویم.

خواهرم پیشم آمد آرام گفت: مردم به من اعتماد دارند مشخصه که پیشنهاد مسخره تو رای نمیاره.

گفتم : می بینیم.

و حالا جنگ رسماً بین من و خواهرم داشت شکل می گرفت.

دوست دوران بچگیم( همون شاهزاده که پیشنهاد رای گیری داد) پیشم آمد و گفت: باهات حرف مهمی دارم و باید چیز خیلی مهمی را بهت بگم. ولی اینجا نمیشه باید باهام بیای .

یعنی چی می خواست بگه؟

 

دوستان اگر از این پارت خوشتون آمد لایک فراموش نشه چون خیلی بهم انگیزه میده ❤️🌺

پارت بعدی امشب ساعت ۸ پست میشه 💌🕒

تا پارت بعدی بای 👋💗