𝒔𝒊𝒄𝒌 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 p1

𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ · 1403/03/14 13:37 · خواندن 2 دقیقه

خب می‌دونم برای پات اول رمان یکم شرطا زیاد بود برای همین تصمیم گرفتم پارت اول رو بدم تا ببینم از رمان استقبال و حمایت میشه یا نه .

بفرمایید برای پارت اول 👇🏻

مرینت : هی رز بنظرت پیشنهادم رو قبول می‌کنه ؟
رز : اره دختر ....... مگه تو چی کم داری ؟
مرینت : اما............
که ناگهان رز مرینت رو سمت جک هل میده و اونها به هم برخورد و تمام کتاب هایی دست اون دوتا بود پخش زمین میشه .
مرینت که الان شبیه یدونه گوجه ی قرمز شده بود آروم میشه : ببخشید ... و نگاهی خشمگین به رز می‌کنه .
بعدش سعی میکنه وسایلش رو جمع کنه که دستای جک به دستای مرینت برخورد می‌کنه ...... و مرینت سریع دستش رو اینور می‌کشه و بلند میشه و دامن طوسی رنگش رو که تا روی رونش بود رو مرتب می‌کنه.
و بعد جک در حالی که سرش پایین بود میگه : اممممممم...من فقط چند روز به این مدرسه اومدم میشه تا کلاسم همراهیم کنید ..... خانم ؟
مرینت قسمتی از مویش رو که کنار صورتش بود رو پشت گوشش میندازه و میگه : حتما ، مرینت هستم ...... خوشبختم .
و بعد باهم به سمت راه روی مدرسه میرن تا مرینت مدرسه رو به جک معرفی کنه و بعد به سمت رز برمیگرده و علامت رضایتی نشون میده .
توی کلاس مرینت سعی می‌کرد خیلی زیاد به جک توجه نکنه و به درس گوش بده ، اون ارزوش این بود که تو دانشگاه های آمریکا فارغ‌التحصیل بشه ، البته خودش میدونست که حتی با بورسیه تحصیلی هم نمیتونه به اون دانشگاه بره چون مرینت و پدرش تام تنها توی یک خونه ۳۰ متری کوچیک‌ زندگی میکردند و اوضاع مالی خوبی نداشتند .
مرینت تو همین افکار بود که صدای زنگ اون رو از افکارش بیرون میاره ،  و بعد نگاهش به سمت جک می‌ره که ردیف بغل نیمکت پایینی نشسته می‌ره ، اما تعجب می‌کنه چون تو تمام این مدت جک داشته به مرینت نگاه میکرده .
جک وقتی متوجه نگاه مرینت میشه سریع نگاهش رو از روش برمیداره اما مرینت پوزخندی میزه و وسایل هاش رو بزنید اره و به سمت درب کلاس می‌ره .

 


مرینت به خونه که رسید ، درب خونه رو که باز می‌کنه بوی الکل و آبجو توی صورتش میخوره .... و پدرش رو نئشه روی میز می‌بینه که حداقل ۴ تا بطری آبجو رو سر کشیده ....‌ و بعد سعی می‌کنه یکم اونجا تمیز کنه و وسایلاش رو برداره و به سمت کافه ای که کار می‌کنه بره .
مرینت مجبور بود بخاطر خرج زندگی کار کنه و اضافه کاری هم وایسه چون پدرش باز نشسته بود و بعد از اون به سمت شرط بندی رفته بود که حتی تو یکی از شرط بندی ها ماشینش رو باخته بود .

این از پارت اول ۲۰۰۳ کاراکتر .

برای پارت بعد ۲۰ تا کامنت (بدون کامنت های خودم) و ۲۰ لایک . در واقع اگر فقط ۴ نفر تمام ۵ کامنتشون رو‌ بدن شرط کامل میشه پس ممنون میشم که ۵ تا کامنتتون‌رو بدید ❤️❤️