عاشقت شدمp²
اینم پارت دو راستی یه سوال کاور خوبه؟
بچه ها یه چیزی پارت ۱ روز اول مدرسه بوده و همینطور که تو معرفی رمانم گفتم پدر و مادر مرینت مردن و فقط خودش و آلیا میدونن این مدرسه ای که مرینت و آلیا و اون شخص چشم سبز توش درس میخونن شهریه بالایی داره و مرینت چون خیلی بچه درسخونی بوده با بورسیه میفرستنش اون مدرسه اگه چیزی بود دوباره بهتون میگم
برو ادامه.....
مرینت
سلام پشه جون
ادرین: ایندفعه رو ازت میگذرم ولی حواست به کارات باشه
مرینت: برو بابا، هر وقت قهو ای مد شد بیا البته قسمت دوم رو زیرلب گفتم از خدا که پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه یخورده شکوفه شد تو شلوارم
آلیا :پشه جون زهر هلاهل مگه نگفتم وقتی میخوای مثه گاو عربده بزنی تو مدرسه منو آلیا خانوم صدا کن ،یه چی دیگه واسه چی با اون پسره یکی به دو کردی؟دیوونه اون آدرین اگرسته مگه نمیدونی اون پسر شهرداره
مرینت: اَوَلندش خوب کاری کردم پشه جون صدات زدم از این به بعد سوسک شاخدار صدات میکنم
دومندش دور از جونم گاو تویی و اون شوورت (نینو)
ثانیاً خوب کاری کردمپسر هر کی میخواد باشه
آلیا
این زبون آخرش کار دستت میده
مرینت
حالا ولش پشه جون بیا بریم سر کلاس تا به عنوان درس عبرت از خشتک به دیوار مدرسه اویزونمون نکردن
.........شب......
مرینت در حال رفتن به بالای دیوار خونشون چون کلیدش رو خونه جا گذاشته
از زبان آدرین پسر جذاب دختر کش مدرسه
دختره نکبت اعصابم و خورد کرد اول صبحی
نینو: ولی به چشم خواهری خوشگل بودا
ادرین:آهان که خوشگل بود به شما چه ربطی داره که خوشگل بوده یا نه هانن؟
نینو:خیل خب بابا چرا جوش میاری نکنه تو گلوت گیر کرده*
ادرین:چیییی؟ من نه بابا این حرفا چیه هرگز و یه خنده مصنوعی اضطرابی
نینو:آررره تو که راست میگی راستی رفیق فابریک الیاست اسمشم مرینته درسته یخورده شره ولی خیلی مهربونه میخوای بگم آلیا یه کار واست بکنه
ادرین
ببین خره اولندش که من اصلا ازش خوشم نمیاد دومن چیزی به کسی بگی میزنم شل و پلت میکنم
حالا ببین
نینو: اوهو چه غلطا دست به من بخوره میرم پیش امیلی بش میگم
ادرین : اِ راست میگی بعدم یه پس گردنیمیزنه به نینو
نینو با صدای زنونه: فردا میرم دادگاه چون حق طلاقم دس منه ازت طلاق میگیرم بیشور ایشششش
بعدم میره خونشون
ادرین در حال پیاده روی و حرف زدن با خود
نه بابا من از اون دختره خوشم بیاد هرگز
وجدان ادرین
حالا یه حسایی که داری
ادرین
نهههه
وجدان ادرین
خیلی خب بابا غلط خوردم
یهو یک عدد دختر میبینه که داره از دیوار میره بالا
ادرین: آهای داری چیکار میکنی؟
مری: ه..ههیچی دارم میرم خونمون کلیدمو جا گذاشتم اصن واسه چی دارم به تو جواب میدم
ادرین: آهان تو گفتی و منم باور کردم اگه خونتونه چرا مامان بابات خونه نیستن؟
مری که اشک تو چشاش جمع شده میگه: رفتن سفر
مری یخورده دقت میکنه و میگه: صبر کن بینم تو همون پسره ایی که اول صبح اعصابم و خط خطی کردی؟
ادری هوشمندم که همتون میشناسین خیلی باهوشه تازه میفهمه و میگه: توو؟ میدونستم بالاخره یه بار دیگه میبینمت و به حسابت میرسم به به چه جای خوبی. بعدم یه لبخند شیطون میزنه و با چشای شیطون به خونه خالی اشاره میکنه😈
مری ام که مثه چی ترسیده یه بار دیگه تو شلوارش شکوفه میکنه و تعادلش رو از دست میده مثه الاغ میفته پایین
در همین زمان مرینت بلند بلند در حالی که داره میفته چشاش رو میبنده و میگه: خدایا مردم دیگه تموم شد الان مغزم با آسفالت یکی میشه یهو میبینه اومد تو چه جای نرمی به به دوباره ادامه میده:خدایا دمت جیز فرستادیمون بهشت میدونستم
همینجور که داره سپاسگذاری میکنه یکی میگه
اوووی بلند شو از روم خفه شدم بلند شو
چشم باز کردن مرینت همانا و بودن کله ادرین تو حلقش همانا
مثه جت بلند میشه و تند تند با صورت سرخ میگه: ببخشید ببخشید من نمیدونستم شمایین ببخ....
یهو کوبیده میشه به دیوار
ادری: حیف که حوصله تو ندارم نمیدونم چرا ولی فک میکنم داری راست میگی کمکت میکنم از دیوار بری بالا بازم بهت میگم حواست به کارات باشه
مری ام که انقد ترسیده دیگه هیچی نمیگه
ادرینم کمکش میکنه که بره تو
وقتی که میاد بچخره بره اونور یه دفترچه صورتی قلب قلبی میبینه
برش میداره و بازش میکنه
[[ دفترچه خاطرات مرینت دوپن چنگ]]
پوزخندی میزنه و دفترچه رو میبره خونه
....هم اکنون ادرین توی رخت خواب دفترچه به دست در حال خواندن
[ باید بگم که دو هفته پیش اتفاق غم انگیزی برام افتاد من پدر و مادرم رو از دست دادم وقتی....]
چی اون پدر و مادرش رو از دست داده؟ پس چرا به من دروغ گفت ؟
بچه ها نمیدونم چرا احساس میکنم داره کلیشه ای میشه به نظرتون ادامه ندم بهتر نیست؟ دیگه جذاب نیست به نظرم....
تو کامنتا بهم بگین
به احتمال زیاد دیگه ادامه ندم ...😮💨
*بچه ها یه چی دیگه توگلو گیر کردن همون معنی خوش اومدن و کراش و اینا داره
اگه میخوایین ادامه بدم ۲۰ تا کامنت ۲۰ تا پسند