My forced boyfriend پارت 4

ᴅɪᴀɴᴀ ᴅɪᴀɴᴀ ᴅɪᴀɴᴀ · 1403/03/09 18:47 · خواندن 1 دقیقه

P4 

 

Adrien :

صدام رو صاف کردم و صورتم به صورتش نزدیک تر کردم و 

گفتم : « آره باید جبران کنی و خب شایدم اندفعه ازت 

بگذرم ! »

 

بعد از تموم شدن حرفم با انگشت اشارم به پیشونیش زدم و 

ازش فاصله گرفتم. رفتم و سرجام نشستم بعد از چند دقیقه 

 

کم کم بقیه بچه های کلاس اومدن و بعد هم کلاس شروع 

شد.سعی می کردم حواسم به درس باشه ولی یه چیزی نمی 

 

ذاشت نگاه های خیره ی لوکاس به مرینت....البته که هیچ 

 

احساسی بجز هوس به مرینت نداشتم پس سعی کردم به 

لوکاس و مرینت اهمیتی ندم

 

 

یجورایی می خواستم به لوکاس کمک کنم که بتونه به 

مرینت نزدیک یا اینکه اصلا سرم تو کار خودم باشه رابطه 

 

بقیه هیچ ربطی به من نداره......

 

"بعد از کلاس_کافه تریا" 

 

لوکاس رو کشوندم سمت خودم می تونستم درست از 

حرفاش بفهمم که به مرینت یه حسایی داره،اهل مقدمه 

 

نبودم برای همین بدون مقدمه گفتم « می خوای بهت کمک 

کنم که بهش برسی؟ فقط یه شرط داره»

 

 

می دونم کم بودش بخاطر امتحانا وقتشو ندارم نمی تونم زیاد بنویسم 

چون کم بودش شرط نداره