گیف های بنفش
توی نوشتن چه ژانری بهتری؟
من خودم درام.
اگه دوست دارین با اون ژانر یه تک پارتی تو کامنتا بنویسید برنده هم داره💗
تک پارتی من:لاپوشانی های رویاهایت،فریادی که فقط می تواند درد هایت را بپوشاند،سرود سکوت یا همان آواز مرگ!من همه ی آن ها را می توانم بشنوم.من هیولای درونت هستم؛هیولایی که به قوی تر شدن ترس هایت غم هایت و اشک هایت کمک میکند.آن دختر نتوانست جلوی من را بگیرد،پس تو هم شکست میخوری و هرگز نمیتوانی!
21جولای2015
در خیابانی که با قدم هایت،صدای برخورد پاهایت را میشنوی؛آن سرودی که می تواند کمی انزجار به همراه داشته باشد.باران برای آن دختر نماد غم و تمام سختی هایش بود.اشک هایی که در باران گم میشوند و صدای غم آور رویاهایی که در سکوت تقاضای مرگ میکنند؛چرا باید برای کسی گریه کرد که برای تو هیچ ارزشی قائل نیست؟چرا باید تمام وجودت را به تسخیر در بیاوری؟این سوالاتی بود با جواب هایی نامفهموم برای دختر.
4آگوست2013
تو همیشه بدردنخور بودی؛خیلی خودخواه و منفوری ازت متنفرم!
_و.و..ولی...
خشم سرتاسر وجود دختر را فرا گرفت.چرا باید بار ها قلبش شکسته میشد و هر دفعه حق را به او می داد؟چرا باید همیشه تصور این را داشت که آدم بد قصه او خودش بود؟تکه ای شیشه را بر دست خود گرفت و روی شاهرگ او کشید.
_دختره نچسب الانم منو میکشی...آ.خ..ازت..متنفرم!
خون روی زمین سرازیر شد و آخرین نفس هایش را کشید؛چشمانش بسته شد.
با ترس شیشه خونی از دست دخترک افتاد.
_من چی کار کردم؟!
روی زمین نشست و التماس کرد.
_برگرد ازم متنفر باش
اخم کن و منو مسخره کن
هر چقدر دلت خواست قلبمو بشکن
فقط برگرد!
اما دیگر دیر شده بود...