عشق بی معنی 🩵 پارت: 2

✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦ ✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦ ✦𝕸𝕬𝕽𝕴𝕬✦ · 1403/01/26 19:56 · خواندن 3 دقیقه

بچه ها پارت پیش رو یه پارت جلو دادم اشتباهی الان درست شده برید بخونید 

مرینت: داشت صورتشو می‌آورد جلو و من منظورشون فهمیدم و برای اینکه بهش بگم بره اونور گفتم: آقا فاصلتون رو رعایت میکنین؟؟ و اینکه خیلی خوب شد که کیفمو آوردین بابت این کیف میخواین چیکار براتون کنم؟؟



آدرین: اوه بله

مرینت: ممنون بابت کی...[داشتم تشکر میکردم که اومد لبشون گذاشت رو لب من و من سریع این حسو ازش گرفتم آخه من بازیچه مردم نیستم😒] 

نویسنده: آهههههههه چرا آخه میزاشتی یکم بوست می‌کرد دیگه بی فا*** نوس 😂 آدرین بد بخت



آدرین: داشتم بوسش میکردم که نذاشت 😒 برگشتم گفتم گوش کن دختر خانم تو گفتی هرکاری که میخوام پس تو هم باید انجام بدی😏😏!!!



مرینت: در دل خود:وایی نه حداقل من خانواده ای ندارم که صداشون کنم الان چیکار کنم؟؟😥

مرینت: نه نه لط....

آدرین: داشت از زیر قولش فرار می‌کرد که من دوباره بوسش کردم

مرینت: دوباره نذاشت حرفمو بزنم و بوسم کرد مجبور بودم چون قول داده بودم صبر کردم تا تموم بشه

آدرین: بعد چند لحظه ول کردم و گفتم: چرا هم راهی نمیکنی؟؟؟

مرینت: آخه دوست ندارم 

مرینت در دل خود:داشتم حرفمو میزدم مرد تیکه بی‌شعور دستشو گذاشت روی دهنم و نذاشت حرفمو بزنم اون روی بینی من یه دستمال گذاشت سعی کردم فرار کنم اما دیر شده بود و من بیهوش شدم😴



مرینت: وقتی چشممو باز کردم توی یه اتاقی از عمارت بودم مات و مبهم اینجا خیلی بزرگ بود و کسی اونجا نبود رفتم دنبال اون آدرین کاش از کانادا به فرانسه نیومده بودم چون من استادمون اونجا ندیدم آدرین برگشت و بهم گفت : تو دانش آموز منی به عبارتی دانشجو

اونجا بود که خشک شدم از حرفش زبونم کار نمی‌کرد با تتپته گفتم

مرینت: چ..چی...ش..شما استا..استادمی؟؟؟

آدرین: بله 

مرینت: آه چه افتخاری میکنه

آدرین: چی گفتی؟؟؟ به خاطر حرفت باید تنبه بشی و عنوان تنبه تو اینه که تو برده منی😏😏



مرینت: تا اینو شنیدم از هوش رفتم



و وقتی بیدار شدم تا دوباره یادم افتاد با خودم گفتم : من آخه برده؟؟ آخه چرا؟؟؟

آدرین: مث اینکه بهوش اومدی حالا بگو بینم که آشپزی خونه دار....

مرینت: پریدم وسط حرفش و گفتم بله

آدرین: خب پس از فردا کارتو شروع کن تا وقتی که نگفتم حق نداری از خونه بیرون بری!!

مرینت: با ناچاری گفتم: چشم 

مرینت: آقا میشه برم بخابم؟؟ 

آدرین: فعلا نه

مرینت:آخه چرا؟؟ 

آدرین: بهت میگم 

مرینت: داشت کم کم خوابم می‌برد و من همون جا روی مبل خوابیدم چشم باز کردم بغل استاد بودم از ترس تکون خوردم و با کله افتادم روی زمین

آدرین: هیی مراقب باش همه چیت مال منه 

مرینت: م..من..منظورت چیه؟؟؟

آدرین: تو برده منی و فعلا ساکت

مرینت: ساکت شد  و نزدیک بود بغض کنم دوباره بغلم کرد و گذاشت روی تخت و خودشم خوابید

مرینت: اولیم باره کنار یه پسر میخوابم!

آدرین: واقعا؟؟؟ من با کاگا

آدرین: داشتم اسم دختر رو میگفتم یادم رفته بود اون یه رازه

مرینت: چی شد استاد؟؟؟ 

آدرین: به من نگو استاد من آدرین هستم!!

مرینت: آدرین !!چه اسمی تا حالا نشنیدم 

آدرین: از این به بعد منو آدرین صدام کن

مرینت: چشم آدرین

آدرین : حالا شد جوجه

مرینت: جوجه؟

ادرین: هههههه

مرینت: حس خوبی بهش نداشتم ولی باید باهاش زندگی میکردم

مرینت: استاد صبحانه آماده اس

دیدم استاد با چهره اعصبانی نگام میکنه خیلی ترسیدم

آدرین: مگه نگفتم منو آدرین صدام کن جوجه؟!!!

مرینت: ببخشید استاد

آدرین : آههههه باز گفت استاد وقتی اومدم میدونم  باهات چیکار کنم

مرینت: واییییییییییی خیلی ترسیده بودم یعنی چه کاری؟؟؟

آدرین: به به دست پخت جوجه رو!!!نمیدونستم اینقد خوب درست میکنی

مرینت: ممنونم آدرین 

آدرین: حالا شد بالاخره گفتی آدرین

مرینت: یه لبخند مصنوعی زدم

آدرین: راه بیوفت بریم 

مرینت: چشم آدرین

مرینت: کلاس تموم شد و آدرین یه جا کار داشت و رفت اونجا اول منو رسوند و خونه تنها بودم

چند ساعت بعد

مرینت: آدرین برگشت

اون خیلی خمار نگام می‌کرد جوری که داشتم میترسیدم نزدیکم شد و

😉😉😉😉😉😉😉😉😉😉😉😉

بچه ها لایک ها بالا 🥰🥰

بای ناناصام😘

لایک ۱۰ کامنت ۸ پارت بعدی منحرفی هست