متن کوتاه

ܢܚߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ࡅ߭ߊ ܢܚߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ࡅ߭ߊ ܢܚߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ࡅ߭ߊ · 1403/01/23 17:26 · خواندن 1 دقیقه

درود😃

از اونجایی که ایده برای پست گذاشتن نداشتم، تصمیم گرفتم یکی از متنایی که برای نگارش نوشتم رو بزارم. 

این متنه مال صفحه ۷۶ نگارش هفتمه که باید ضرب المثل رو باز افرینی کنیم. 

شاید به دردتون خورد🎀

🦋✨

   خسته شده بود، دیگر طاقت این همه بدبختی را نداشت، تا کی این همه بدبختی را تحمل میکرد؟ تا کی به زور خرج مادر مریضش را میداد؟ ناگهان فکری به سرش زد، دزدی! درسته که کار درستی نبود و به دردسر می افتاد، اما ان لحظه فقط به فکر پول بود. ساعت سه شب یواشکی به خانه فرد پولداری رفت و یواشکی پول هایش را دزدید.

  صبح روز بعد، به خودش فکر کرد:«مطمئنم کسی متوجه دزدی من نمیشود.» با خوشحالی با پول های دزدی برای خودش وسیله خرید و خرج مادر مریضش را داد؛ چند روز بعد در خانه اش را زدند و راهی زندان شد. دریغ از انکه بداند ان خانه دوربین داشته است! 

  و اینگونه است که میگویند: 

«بار کج به منزل نمیرسد» 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امیدوارم دوست داشته باشید🦋

شاید یه زور به کارتون اومد🎨

اگه بد شده بود ببخشید😃سر کلاس خیلی هول هولکی نوشتمش