LIFE🩵🖤P2
میدونم دیره ولی خببب
مرینت:
منم یه قرار جفت و جور کردم فرداش که رفتم مدرسه به آدرین گفتم که میخوام با خواهرم اشناش کنم و بعد مدرسه دوباره اون منو با موتورش رسوند خونه و به کاگامی گفتم که لباساشو عوض کنا که باهم بریم رستوران که آدرین رو ببینه و خودمم رفتم لباس عوض کنم یه لباس سفید قهوه ای خیلی خوشگل و و یه جوراب سفید و کفش مشکی موهامم باز گذاشتم و یه آرایش ملیح و خوشگل هم کردم آماده شدم(عکس لباس رو میزارم)از اتاق اومدم بیرون و دیدم کاگامی آماده شده باهم رفتیم پایین و یه تاکسی گرفتیم و رسیدیم رستوران وفتی رفتیم داخل دیدم آدرین هم اونجا بود و رفتیم سر میز نشستیم
ادرین:سلام
کاگامی و مرینت:سلام
مرینت :آدرین خواهرم کاگامی و اینم دوستم آدرین
آدرین:خوشبختم
کاگامی :منم خوشبختم امم خب حالا چی بخوریم
مرینت :من همبرگر میخوام
کاگامی :کارد بخوره به اون شیکمت 😑
مرینت :ایششش 😒
آدرین:هه😆 خب منم یه پیتزا تک نفره تو چی
کاگامی:امم منم پاستا
آدرین اوکی
گارسون :چی میل دارید
آدرین:یه پاستا یه همبرگر و یه پیتزا تک نفره
گارسون :بله الان آماده میشه
از زبان آدرین
وقتی سفارش دادیم یذره گپ زدیم و و غذا رو اووردن همینجوری که داشتیم غذا میخوردیم بیشتر با خواهر مرینت اشنا شدم و راستش داشت ازم خوشم میومد
کاگامی :میگم هواست به خواهرم هست دیگه مراقبش هستی ؟🤨
آدرین:امم امم اره اره البته
کاگامی :ازش خوشت میاد؟
مرینت :عههههه داری دستانش میکنی
ادرین:البته ما دوست صمیمی ایم
کاگامی :اها اها🤨
از زبان کاگامی
وقتی داشتیم غذا میخوردیم یه گپی زدیم و هی داشتم ازش سوال میپرسیدم و مث باز جویی بود و میدیدم دستپاچه شده چون همش پلک میزد و پشت سرش رو میخاروند و منم لذت میبردم از این کار و راستش خیلی اون شب بهم خوش گذشت ❤️ و راستش به نظرم آدرین خیلی جذاب بود و مرینت حق داشت عاشقش شه
مرینت :
اون شب خیلی بهمون خش گذشت وقتی رسیدیم خونه هردومون رو تخت لم دادیم و اصلا حال نداشتیم تکون بخوریم و همونجا خوابمون برد
از خواب که بیدار شدم به بیرون نگاه کردم امروز هوا خیلی خوبه اما به ساعت که نگاه کردم دیدم ده دقیقه دیر بلند شدم سریع یونیفرم مدرسمون پوشیدم و موهامو با بابلیس فر کردم و آرایش کردم و رفتم وقتی رسیدم خیلی دیر بود یواشکی در کلاس شیمی رو باز کردم خواستم آروم برم تو که استاد مچمو گرفت و تنبیهم کرد بعد کلاس زنگ ناهار شد و با آدرین نشستیم یه جا و ناهار خوردیم و آدرین بهم گفت که دلش میخواد یه بار دیگه کاگامی رو ببینه ولی اینبار دوتایی همون لحظه دلم شکست میخواستم خودمو خفه کنم و تو اب غرق بشم ولی نمیتونستم بگم نه پس با نارضایتی گفتم باشه ....
_______---------&--------_______
>>>>>>>>>>¤<<<<<<<<<
خب تمامید 🩷
ببخشید کم بود
لایک و کامنت یادتون نره ❤️💬
بای بای
لباس مری
بای