بی خوابی - ۱۸ -

SΔLIN SΔLIN SΔLIN · 1403/01/04 01:17 · خواندن 3 دقیقه

٫

 

... تینا میره دم در اتاق و مأمور ها رو صدا میزنه:« نگهبان!» 

دو تا مأمور قلچماق دوباره میان توی اتاق. 

تینا به اونا میگه:« ملودی مرگ.» 

مأمور ها سرشون رو به نشانه تأیید تکون میدن و من رو، که تقریباً به صندلی چسبیدم، بلند میکنن. 

از اتاق خارج می‌شیم و توی راهروی سبز و صورتی شروع میکنیم به راهپیمایی به سمت یه مقصد نامعلوم. 

سوزش تنم کم تر شده، چون بعضی از مورچه ها توی عسل گیر کردن و نمیتونن تکون بخورن. ولی هنوز چندتاشون دارن به نیش زدن ادامه میدن. 

صدای جیغ و داد های کسایی که دارن شکنجه میشن مغزم رو با خاک یکسان می‌کنه‌. 

به وسط های راهرو که میرسیم، منو میبرن به یک اتاق خاص. 

این اتاق یه کم از اتاق قبلی بزرگتره، در و دیوار و سقفش هم درست مثل راهرو رنگ آمیزی شده، شطرنجی سبز و صورتی، اما مشخصاً جنس دیوار گچی نیست، یه جنس خاصه. هیچ وسیله شکنجه ای هم توی این اتاق نیست، فقط یه صندلی شبیه به صندلی دندون پزشکی، با بند های چرمی. 

مأمور ها منو مینشونن روی صندلی و منو با بند های چرمیش میبندن. 

تینا با ما تا توی اتاق اومده. 

ازش میپرسم:« چی میخواین بدونین؟ میخواین به چی اعتراف کنم؟» 

با خونسردی میگه:« هیچی.» 

_« پس چرا منو شکنجه میکنین؟» 

_« ببین، شکنجهٔ ملودی مرگ، در واقع یه شکنجه نیست؛ بلکه بخشی از یک فراینده.» 

_« فرایند چی؟» 

_« این شکنجه باعث میشه سیستم مغز، تحلیل بره و ضعیف بشه، بنابراین، وقتی که ضعیف شد، میشه هر چیزی رو روش اعمال کرد. ما از این روش استفاده میکنیم تا مغز محکومین رو برای عمل مهندسی ذهن آماده کنیم.» 

_« میخواین منو مهندسی ذهن کنین؟» 

_« بله.» این رو گفت و از اتاق خارج شد. 

مأمور ها سرم رو هم با تسمه چرمی به پشتی صندلی بستن، بعد هم یه تیکه پارچه سفید رو گلوله کردن و توی دهنم چپوندن. روی دهنم رو هم با یه تسمهٔ دیگه بستن. حالا دیگه حتی صدام به سختی در میاد. 

مأمور ها از اتاق میرن بیرون و در اتاق رو میبندن. 

وقتی که در بسته میشه، یه ترانه به صورت اتومات شروع می‌کنه به پخش شدن. یه ترانهٔ عاشقانه سطحی. 

ملودی مرگ اینه؟ آهنگ و ترانه؟ 

اتاق منظرهٔ غریبی پیدا کرده. کل اتاق صورتی و سبزه. یکدست. حالا هدفشون رو از این رنگ آمیزی میفهمم، این طرح و رنگ، چشم رو اذیت میکنه و به مرور باعث سردرد میشه. 

حالا که چی؟ چی قراره بشه؟ 

ترانه به آخر میرسه. بعدش چی؟ 

هنوز یک ثانیه هم از تموم شدن ترانه نگذشته که همون ترانه دوباره پخش میشه. 

وقتی که که تموم میشه هم دوباره پخش میشه... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره... و دوباره و دوباره... و دوباره... 

یکی منو نجات بده!...

 

 

 

 

 

 

 

| تا بعد |