تک پارتی مریکتی
سلام سلام دارم تک پارتی هاتون هم میدم که دیگه عیدی هارو داده باشم پس برید ادامه،،
از زبان آدرین
دارم میرم که به مرینت اعتراف کنم، مطمئنم که اونم منو دوست داره (چقدر از خود راضی)، رفتم براش یک گل رز خردیم و وارد پارتی شدم اول مرینت رو ندیدم بعد که یکم این ور اون ور کردم مرینت رو دیدم خودش بود خیلی خوشحال شدم صداش کردم تا بیاد توی حیاط
توی حیاط
مرینت. کارم داشتی
آدرین. راستش بله
مرینت. میشنوم
بعد گلم رو از پشتم بیرون آوردم و گفتم. این برای تو هست
مرینت هم گلو گرفت
مرینت. ممنون، ولی این برای چی هست
آدرین. راستش من چند وقت که یعنی چند وقت که نه یک چند مدتی هست که به شما علاقه مند شدم و بودم، و حالا چیزه می خوام بدونم که مایلید که در کنار من باشید
مرینت. خیلی ممنون آدرین ولی تو عاشق کاگامی هستی یادته و خب کاگامی صمیمی ترین دوست من منم نه تنها به اون خیانت نمی کنم بلکه حتی من عاشق فرد دیگه ای هستم
با این حرف مرینت قلم ترک ترک شد انگار یکی داشت بهم شک وارد میکرد که یهو بارون هم بارید واقعا، چقدر کلیشه ای انگار داشت اشکار روانه میشد (خب بهش بگو که تو با کاگامی سنمی نداری 😡)
مرینت. حالت خوبه
آدرین. به هیچ وجح خوب نیستم
بعد رفتم و شروع کردم به راه رفتن انگار دیگه برام مهم نیست که بفهمه من کیم و چیم به گربه ی سیاه تبدیل شدم
از زبان مرینت
آدرین بهم اعتراف کرد ولی من رد کردم دلیلش هم واضح بود من عاشق گربه ی سیاه بودم و خب به اونم نمی توتستم اعتراف کنم و داشتم دیوانه میشدم
منم اشکام جاری شده بود داشتن به رفتن آدرین نگاه می کردم که یهو دیدم تبدیل به گربه ی سیاه شد.
واقعا از اون وردم لایلا که انگار شرور بود می خواست که نابودش کنه برای همین دویدم و به کفشدوزک تبدیل شدم و....
و اون تیر به من خورد
از زبان آدرین
مرینت دوید اومد سمتم و به کفشدوزک تبدیل شد و یک تیر خورد بهش نکاه کردم دیدم از طرف لایلا بود وقت گرفتن لایلا رو نداشتم باید مرینت رو نجات می دادم ولی چطور نشیتم و مرینت رو گرفتم بغلم
آدرین. حالت خوبه مرینت یا بانوی من
مرینت سعی میکرد بزور حرف بزنه و گفت. من، من عاشق گربه ی سیاه بودم ولی نمی دونستم که اون تویی منو ببخش آدرین من عاشقت شده بودم عاشق گربه ی سیاه ولی.. ولی نمی دونستم باید چطور به پیشی و همکارم بگم که دوستش دارم
بعد سرامون به هم نزدیک شد و همو بوسیدیم
یک سال بعد
اون روز مرینت رو بزور و بلا نجات دادم و از اون روز به بعد ما با هم بودیم امروز روز عروسیمون هست، رفتم دم در آرایشگاه دنبال مرینت خیلی زیبا شده بود در ماشین رو براش باز کردم و سوار شد رسیدیم به باغ عروسی رو برگزار کردیم و بعد از حرف های عاقد بالاخره به آرزوم و مرینت رسیدم
پنج سال بعد
آدرینا. مامان
مرینت. جانم
آدرینا. بابا همش قلقلکم میده
مرینت. عشقم انقدر دخترمو ازیت نکن
آدرین. دختر خودمه
،،،،،،، تمام ،،،،،،،،
سعی کردم هم آدرینت باشه هم مریکتی، بازم شرمنده اگه بد بود من زیاد تک پارتی نمیدم و نمی نویسم
تا درودی دیگر بدرود