One day you will love me again p7

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/12/17 14:22 · خواندن 3 دقیقه

ادامه 

از زبون مایکل=M

M:زیاد از اینکه هردو تیم امتیاز هامون برابر شد راضی نبودم لباس هام رو عوض کردم و از باشگاه بیرون اومدم هوا ابری بود و میخواستم پیاده به سمت خونه برم که یکدفعه متوجه شدم یه نفر داره صدام میزنه به سمت صدا برگشتم که اما رو دیدم نمیدونستم چه کارم داشت ولی با جدیت بهش نگاه کردم و گفتم.....

از زبون اما=e

e:لباس هام رو عوض کردم که فهمیدم خواهرم چند بار بهم زنگ زده فکر کنم میخواست از نتیجه بازی باخبر بشه بهش زنگ زدم اما جوابم رو نداد برای همین گوشیم رو داخل جیبم گذاشتم و از باشگاه اومدم بیرون که مایکل رو دیدم برای همین صداش زدم و میخواستم حرفم رو بهش بزنم.....

مکالمه eوM

M:کارم داشتی؟

e:آره میخواستم بهت بگم تیم قوی داری 

M:همین!من رو صدا زدی که بهم بگی تیم قوی دارم؟

e:نه من هنوز حرفم تموم نشده!

M:خب ادامه حرفت رو بزن می‌شنوم!

e(با جدیت):امروز امتیازات هر دو تیم برابر شد ولی این رو بدون اگر تیم شما قویه تیم ما از شما خیلی قوی تره پس منتظر مسابقه بعدی باش بهت قول میدم دفعه بعد تیمی که برنده میشه تیم ما هستش!!

M(با خنده):واقعا؟چه شکلی میتونی انقدر با جدیت بگی که میتونی داخل مسابقه بعدی برنده بشین؟

e:امروز شما فقط کمی از قدرت ما رو داخل بازی کردن دیدین بهت قول میدم که دفعه بعد ما برنده بازی هستیم!

M(با خنده):تو دختر صبوری نیستی!باشه من منتظر مسابقه بعدی میمونم اما به یه شرط

e:چه شرطی 

M:اگر داخل مسابقه بعدی تیم شما برنده شد اونوقت من از کاپیتان بودنم دست میکشم و یه بازیکن ساده میشم اما اگر تیم ما برنده شد تو باید دست از کاپیتان بودنت بکشی و به تیم ما بیای!خب حالا نظرت چیه؟

e:چی من نمیتونم قبول کنم 

M:پس چرا با جدیت به من گفتی که داخل مسابقه بعدی برنده میشی!

e:من هنوز هم پای حرفم هستم!

M:پس شرط من رو قبول کن 

e:باشه پس داخل مسابقه بعدی میبنمت 

M(با خنده):باشه 

از زبون مایکل=M

M:با اما صحبت کردم اون دختر صبوری نیست حرف زدنش من رو یاد میا میندازه شرطی که براش گذاشتم رو قبول کرد اون دختر شخصیت باحالی داره......

از زبون راوی:مایکل بعد از صحبت کردن با اما به سمت خونشون میره و وقتی وارد خونشون میشه متوجه میشه که کسی داخل خونشون نیست برای همین به سمت اتاقش میره و روی تختش دراز میکشه و چشماش رو میبنده......

از زبون مایکل =M

M:چشمام رو بستم و یاد گذشته افتادم وقتی که برای اولین بار میخواستم والیبال بازی کنم هیچ علاقه ایی بهش نداشتم اما بعد از مدت ها برای پیشرفتم تمام تلاشم رو کردم و به یه کاپیتان حرفه ایی تبدیل شدم و حالا که کاپیتان شدم تمام تلاشم رو میکنم تا شرطی رو که برای خودم و اما گذاشتم رو برنده بشم.....

 

 

 

 

 

 

شرط پارت بعدی 

55تا کامنت و 20تا لایک