عشق دردناک💔 part 5

𝒢☠𝓁𝒾 𝒢☠𝓁𝒾 𝒢☠𝓁𝒾 · 1402/12/10 08:34 · خواندن 2 دقیقه

سلام بپر ادامه ❤️

 

سیما: یهو حولم داد روی تخت روم خیمه زد که گفتم ...

سیما: تورو خدا ولم کن بخدا دیگه فرار نمی کنم قول میدم ولم کننننننننننننننن....

کوهستان: حولش دادم روی تخت میخواستم که بترسونمش که موفق شدم شروع کرد به تقلا کردن ...

سیما: بعد از روم بلند شد گفت ....

کوهستان: اگر یک بار دیگه بخواهی فرار کنی خودم بلای سرت میارم که از زنده بودنت پشیمون شی ...‌

فهمیدی؟؟؟؟ 

سیما: سرم رو تکون دادم !!! آره ..

بعد از اتاق رفت بیرون به اتاق که دقت کردم یک اتاق بزرگ بود پنجره هم داشت رفتم دم پنجره که یهو اومد تو 

ولی من هیچ عکس العملی نشان ندادم فکر کرد که میترسم اون دید که نمی ترسم تعجب کرد .....

رفتم دوباره روی تخت نشستم ....

ظرف صبحانه را جلوم گذاشت و گفت ....

کوهستان: بخور !! 

سیما: منو گفت بخور و خودشم اومد کنارم نشست داشتم به زور صبحانه میخوردم اونم داشت نگام میکرد ....

که گفت....

کوهستان: اسمت چیه ؟؟؟؟ 

سیما: سیما!!! 

کوهستان: خواهر یا برادر از خود بزرگ تر هم داری ؟؟؟؟ 

سیما: آره 5 برادر دارم !!!! 

سیما: چیه میخواهی اون ها روم بدوذدی ؟؟؟؟؟ 

به من که خوبه از تنهایی در میایم ...

ولی وقتی به صورتش نگاه کردم خفه شدم ...‌‌

کوهستان: خوبه پس تنها دختر خونه تویی چقدر هم که به فکرتن اگر میدونستم اصلا نمی آوردمت !!! 

سیما: الان هم وقت است که ولم کنی برم آخه چرا نمی فهمی من درس دارم بابا میخوام درس بخونم کلی واس این ترم زحمت کشیدم !!!!

کوهستان: حالا چی میخونی؟؟؟؟ 

سیما: برات مهمه ؟؟ 

اینو گفتم که از جاش بلند شد که بیاد سمت من سری گفتم....

سیما: پزشکی میخونم ..

کوهستان: خوبه ..

سیما: بیبینید لطفا به بابام بگید که بیاد میخوام رو در رو با هاش صحبت کنم ....

کوهستان: دقیقا بابا جونت توی راه است میاد ...‌

سیما: خوشحال شدم گفتم واقعا؟؟؟؟ 

کوهستان: فکر نکنم که شوخی دارم ....

 

راوی💓

کوهستان بعد حرف خود از اتاق بیرون رفت و سینا هم داشت دور ور خود را نگاه می‌کرد که بعد چند دقیقه کوهستان اومد گفت....

کوهستان: پا شوه بابا جونت اومد ...

سیما: اومد طرفم از دست محکم گرفت رفتیم پایین دیدم که بابام نشسته ....

منم بهش نگاه کردم اونم هیچی نمی گفت که کوهستان گفت ....‌

کوهستان: خوب پیره مرد پول هارو آوردی ....

بابای سیما: نه ندارم آخه چرا نمی فهمی الان پول ندارم خونه را گزاشتم به فروش اونم نصف پول تون میشه... 

سیما: کوهستان بلند کنید گفت ....

کوهستان: من همه پولمو میخوام همه شو نه نصف شو 

کوهستان: حلا که تو پول جور کرده نمی تونی پس یک را داری ....

کوهستان: یا پول لو میاری یا .....

نویسنده ای پارت را تموم میکنه😁😁

 

تمام شد 

پارت طولانی 

شرط پارت بعدی 10 لایک و 25 کامنت ...

👋❤️👋❤️👋❤️👋❤️