عاشق گمراه ادامه پارت ۳
ادامه
مرینت : وبهش سلام کردم
مرینت: سس.ل.اام آدرین
آدرین: سلام مرینت خوبی؟
مرینت: ممنون تو خوبی
آدرین: آره میخوای بشینی؟
مرینت: اه آره ممنون
پس از چند ثانیه سکوت
مرینت و آدرین: برات یک چیزی دارم
و بعد قرمز میشن
باهم میگن: برای من
آدرین زودتر حرف میزنه
آدرین : بله! برای تو راستش یک هدیه هست
مرینت: خیلی ممنون! منم برات یک هدیه دوختم! امیدوارم که خدشت بیاد!
بعد کادو رو به آدرین دادم و اونم کادوش رو به من
داخل جعبه یک پکیج خیاطی بود! اونی که دوست داشتم!
بعد دیدم آدرین داره کادو رو با شوق باز میکنه
آدرین : کادو رو به مرینت دادم و بعد با شوق کادو رو باز کردم دیدم یک ژاکت آبیه! خیلی زیبا و تمیز دوخته بود!
بعد مرینت گفت
مرینت: آدرین ازت خیلی ممنونم که برام پکیج خیاطی گرفتی حتما خیلی گرون بوده!
آدرین: نه مرینت من ازت ممنونم که این ژاکت رو برام دوختی این برام از هر چیزی مهم تره و اصلا مهم نیست که گرون بوده یا ارزون مهم اینکه برای توئه!
بعد مرینت قرمز میشه
مرینت: خیلی راجب آدرین کنجکاو بودم و جرعت کردم که راجب زندگیش ازش بپرسم
مرینت:آدرین ازت یک سوال داشتم
آدرین: بپرس جواب میدم
مرینت: مدل بودن توجه زیاد راحتی زیاد و چیز های دیگه چه حسی بهت میده
آدرین : وقتی این سوال رو ازم پرسید خیلی خوشحال شدم چون کسی نبود که بهش بگم!
آدرین: مرینت راستش خیلی بده ! همش باید با مردم سر کله بزنی و امضا بدی! راستش بعضی وقتا بهت حسودی میکنم! زندگی ساده بدون سر کله زدن با مردم!
مرینت: اه پس زندگیت سخته! ولی حداقل خودت باعث آبرو ریزی نمیشی من که یک دختر دست و پا چلفتی هستم که خیلی اذیتم میکنه
بعد هر دو باهم میگن : ولی باید این سختی ها رو گذروند
بعد با هم میخندن
راوی:
دیگه با هم صمیمی شدن و حرف زدن بعد الیا گفت
الیا: بیاین یک چیزی بخوریم خوراکی ها رو بندازین وسط
راوی:
همه موافق بودن و شروع به خوردن حرف شدن که ساعت ۶ شد الیا گفت
الیا: بیاین پانتومیم بازی کنیم دخترا با دخترا پسرا با پسرا گروه برنده تو مدرسه هر چقدر که بخواد میتونه به گروه بازنده دستور بده!
همه موافق بودن پس بازی رو شروع کردن
پس از یک ساعت بازی حساس و تنگاتنگ برنده شد گروه.........
خب بچه ها ببخشید بابات تاخیر و سعی کردم زیاد بدم ولی میدونم بازم کمه ولی اینو با پارت قبل حساب کنین
به نظر شما کدوم گروه برد؟
خداحافظ👋👋👋👋