«از اول عاشق قلب کوچکت شدم» p¹
مهسا ژون دوتا درخواست داشتم من کاورم آماده نیست بعد تا آماده بشه این کاور موقتی دو دومی اینه که اگه میشه برچسب
«از اول عاشق قلب کوچکت شدم» اضافه کنی ممنون ❤️🥰
سخن راوی
سنگدل تمرین آدم ها گاهی فقط با یه تلنگر کوچیک توی زندگیشون عوض روی واقعى خودشون رو نشون میدن یعنی مهربانی یعنی خوش قلب بودن وووو :)
آدرین ...
ساعت ⁰⁰"⁰⁰
بی حال به صندلی اتاق کارم تکیه دادم عمل سختی بود و واقعا فکر نمی کردم زنده بمونه اما زنده موند و
یهو صدای نتفیکیشون گوشیم بلند شد خم شدم و برداشتم دیدم که از طرف مامانم بود آهی ؛ زیر لب گفتم و بازش کردم
مامان: «قرار آشنایی امشبو که پیچوندی یادت باشه که از دستت ناراحتم»
لبخنده کجی، زدم گوشی رو به حالت اولش روی میز گذاشتم و به صندلی بیشتر تکیه دادم و با فکر اینکه توی این ماه کلی قرار آشنایی که برام چیده بود رو به یه نحفی پیچوندم پوزخند صدا داری زدم.
یهو یاد اولیاًو آخرین باری که اون دختر بچه یه که موهای مشکی که به تاریکی شب می موند و اون چشم های که توی دشت هایش آدم گمُ میشد اینکه پنچ سالش بیشتر نبود برای من دلبری میکرد و بهم میگفت بیا بازی وقتی میگفتم نه با چشم های سبزش که انگار ابر های تیره آماده باریدن بود میگرفت یا وقتی میگفتم آره چشماش یه جوری میگرد که انکار خدا براش دوتا ستاره گذاشته «بچه ها قراره که یه پارت مخصوص فلش بگ داشته باشیم که جلوتر میزارم»
توی فکر خیال خودم بود که تقه ای به در خورد حدس میزدم خودش باشه منشی
آروم بفرمایید گفتم
و در باز شد منشی با لوندی وارد شد با اون موهای بلوند لب های ژل زده و ناخون های که شبیه طنابه انگار اومده بود که سر*و*ی*س بده
منشی با عشوه با صدای نازک :
آدری...
با اخمی که کردم فکر کنم حرف تو دهنش ماسید و صداش رو با یه سرفه گلو تنظیم
منشی : آقای آگراست یه بیمار اورژانسی دارید از بیمارستان امممم
بعد از کمی مکث
سن ژوزف¹
باشه ای گفتم و حرکت کردم به طرف بیمارستان
"""
لباسم رو با یه روپوش سفید تعویض کردم و بعد از اسکن شدن توسط دستگاه وارد² بیمارستان شدم و به طرف اورژانس رفتم
¹سن ژوزف یکی از بیمارستان های معروف فرانسه است
²دستگاه شناسایی دکتر ها اسمش نمی دونم چی چی بید ولی من توی یکی از فیلم ها دیدم 🤝😅
خو بسه این پارت آزمایشی بود اگه دوست داشتین «🤍» بفرسید و اینکه سعی کنید که لایک و کامنت رو به بیست برسونید
دوستون دارم:)