old love پارت 48

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/11/24 13:20 · خواندن 5 دقیقه

P48 

 

 

«ماه هفتم»

 

 سه ماه دیگه دختره مرینت و آدرین دنیا میاد ولی هنوز

 

مرینت نتونسته نجات پیدا کنه و پیش مرلینه

با گذر زمان تنفر آدرین نسبت به مرینت بیشتر می شد هر 

 

روز از خیانت مرینت به آدرین برای آدرین عکس

 

می فرستادن و این کار باعث می شد آدرین کاملا تغییر کنه

و مرینت برعکس آدرین که هر روز بیشتر ازش متنفر 

 

می شد اون بیشتر از روز قبل عاشق آدرین می شد، دنبال

راه فرار بود

 

راهی که بتونه برش گردونه پیش آدرین، مرینت هر روز به 

این فکر می کرد

که اگه همون اول به آدرین می گفت که ازش بارداره اوضاع

الانش بهتر بود و شاید الان اینجا نبود و پیش آدرین بود

 

__________________________________________________

 

آریما نزدیک آدرین شد با اینکه به مرینت قول داده بود به

آدرین چیزی نگه

 

ولی مجبور به خاطر حال داداشش و تنها عضو خانوادش 

این کار رو کنه با اینکه شاید مرینت دیگه هیچوقت 

 

به آریما اعتماد نکنه ولی آریما چاره دیگه ای نداشت

کنار آدرین نشست و خودش رو به آدرین نزدیک کرد 

 

با صدای نه خیلی آروم و نه بلند گفت :

 

آریما « آدرین شاید اینو باید قبلا بهت می گفتم ولی چیزی 

 

بهت نگفتم امیدوارم منو ببخشی و این حرفم بتونه حالت

رو بهتر کنه و یه امیدی بهت بده »

 

آدرین سرش رو به سمت آریما چرخوند و گفت 

آدرین « امید؟ هیچ چیزی دیگه نمی تونه حالم رو خوب کنه»

 

آدرین حرف های زیادی زد و این کارش باعث شد آریما 

بدون اینکه چیز دیگه ای بگه همه چی رو به آدرین توضیح بده

 

آریما « بچه مرینت برای توعه نه کَسه دیگه ای »

آدرین با حرف آریما حرفاش رو قطع کرد و به آریما زل زد 

آریما به حرفاش ادامه داد 

 

آریما « اون روز که مرینت دوباره برگشت و...... اه اصلا تو 

نفهمیدی چرا اون شب رو تخت مرینت بودی؟ حتی به 

 

دلیلشم فکر نکردی؟ تو اون شب به مرینت تجاوز کردی 

چیزی یادت نمیاد چون مست بودی یه شیشه کامل ویسکی رو خوردی»

 

برعکس انتظار آریما آدرین هیچ کدوم از حرف های آریما رو 

 

باور نکرد و فقط فکر می کرد که آریما داره بهش دروغ میگه 

که فقط بتونه حالش رو بهتر کنه

 

آدرین از آریما فاصله گرفت و بعد گفت

 

آدرین « کمتر بهم دروغ بگو انتظار داری حرفات رو باور کنم؟ 

حالا باشه اگه بچه من باشه عکساش با اون پسره چی میگه؟ 

اون یه هر*زس که هم زمان با چند نفره معلوم نیست به چند نفر داده »

آریما جوابی به حرف های آدرین نداد آدرین راست 

 

می گفت اون عکس چی میگه ؟ اگه مرینت از آدرین 

حاملس پس اون عکس چیه حتی به اون عکس 

نمی خوره که فتوشاپ باشه

 

( نکته : اون عکس فتوشاپ نیست ) 

 

آریما « می دونم که حرف هام رو باور نکردی ولی اون بچه 

توعه می خوای قبول کن می خوای قبول نکن انتخابش با 

خودته »

___________________________________________________

 

مرلین وارد اتاق مرینت شد دو ماه به زایمان مرینت مونده بود 

 

مرلین نمی تونست بچه ای که برای آدرینه رو قبول کنه و 

هرکاری می کرد که از اون بچه خلاص شه 

 

این اواخر متوجه شده بود که حسی به مرینت نداره و فقط 

دنبال زجر دادن آدرینه 

 

حتی برای زجر دادن آدرین حاضر بود مرینت رو به ازدواج 

اجباری مجبور کنه 

 

ولی نه اون قرار نبود همچین کاری کنه مرلین می خواست 

بعد از چند وقت که کامل فهمید آدرین از مرینت متنفر شده

 

مرینت رو آزاد کنه و بزاره مرینت بره ولی اون موقع دیگه 

 

دیره برای برگشت مرینت شاید حتی اون موقع آدرین 

 

ازدواج کرده باشه و حتی بچه داشته باشه

و خب چی از این بهتر؟ که دختر مرینت و آدرین رو یه بچه اضافه ببینن 

ولی بنظر مرلین هنوزم اینا برای زجر دادن آدرین کافی نیست 

 

4111 کارکتر ( این پارت بیشتر از پارتای قبلی بود) 

102 کامنت و 57 لایک

 

حس می کنم تغییر کردم من قبلا کرم می ریختم و خیلی کارا می کردم از 🗿🤡 استفاده می کردم که الان خیلی از اون کارام پشیمونم

 

کامنت و پستای قبلیمو می بینم از خودم بدم میاد همش میگم فازم چی بود این ایموجیا رو می دادم 

 

new world رو وقتی می خونم از خودم خجالت می کشم مخصوصا اون قسمایی که می دادم کلا فازمو نمی دونم 

 

و الان از چیزی که الان هستم بیشتر خوشم میاد تا اون کسی که همش کرم می ریخت

 

نمی تونم بگم دیگه کرم نمی ریزم ولی خب فقط جلو چند 

نفر تو وب که باهاشون راحتم میشه بچه های اکیپ یعنی 

 

ویولت ، شارلوت، آنوشا، آدرینا، ممد، امیر، نیکیتا، سارینا، آروین 

و الان می خواستم بگم اگه با کرم ریختنام می رفتم رو مختون یا حالا هرچی ببخشید:)