پری دریایی من 🧜🏻♀️ p14
ببخشید دیر شد🙏🏻
این پارت کمه ولی فردا زود تر پارت میدم
از زبان مرینت
دیگه داشتم کلافه میشدم شب رو اصلا نخوابیده بودم الانم خیلی نگران آدرین و آلیا شدم اگه واسشون اتفاقی بیوفته چی؟
ا: چیزی شده؟
م: سلام اما، نه چیزی نشده فقط کمی دلواپسم
ا: میخوای بریم خشکی؟
م: اره
ا: پس منم میام
م: نه نمیتونی
ا: اره الان یادم اومد کاش میشد منم مثل تو بیا به خشکی
پ: میتونی
م: چی پری دریایی مادر
پ: خب من اومدم به مرینت قدرتی بدم که میتونه بقیه رو به آدم و آدم هارو به پری دریایی تبدیل کنه
ا: واو چه باحال
م: ولی من نمیتونم قبول کنم آخه..
پ: مرینت تو ثابت کردی که میتونی از قدرت هات به خوبی استفاده کنی پس قبول کن.
ا: خواهش میکنم قبول کن
م: باشه من قبول میکنم
پری دریایی مادر یه بشکون زد و رفت.
حالا من چجوری اما رو مثل آدما کنم؟؟
اها فهمیدم
م: تبدیل به آدم شو ای پری دریایی
ا: جواب داد؟
م: باید امتحان کنی ولی ممکنه کسی تورو ببینه اونم بدون لباس
ا: لباس دیگه چه کوفتیه؟
م: لباس چیزی است که آدما میپوشن
ا: اها
همینجوری داشتیم حرف میزدیم که صدایی اومد. ما خیلی نزدیک سطح آب بودیم.
این صدا خیلی آشنا بودن که یه صدای اومد که میگفت: مرینت کجایی؟
اره این صدای آدرین بود.
سرمو از آب بیرون آوردم
م: شما اینجا چیکار میکنید؟ و این پسره کیه؟
آل: بیا این لباس هارو بپوش بهت توضیح میدیم
م: لباس اضافه داری؟
آل: اره چطور مگه؟
م: اما سرتو بیرون بیار
ا: سلام
آ: این کیه؟
م: خواهرمه
ن: میگم میشه شما خانوما لباستون رو بپوشید بعد حرف بزنیم
م: باشه
به اما کمک مردم لباسش رو بپوشه و بعد خودم لباسمو پوشیدم
م: خب حالا توضیح بدید چیشده
و بعد آدرین شروع کرد به توضیح دادن واقعا ناراحت بودم من باعث شدم آدرین تو دردسر بیوفته
آ: خب حالا ببینم رفتی خونه چیشد؟
منم همه چی رو بهشون تعریف کردم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۹۲ کاراکتر
ببخشید کم بود برای همین شرطش کمه
(برای پارت بعدی ۲۶ کامنت و ۲۴ لایک)
بای بای 👋🏻👋🏻