پری دریایی من 🧜🏻♀️ p13
سلام 🌹
من اومدم با پارت جدید💟
ببخشید دیر شد 🙏🏻💙
آ: من کیرو نجات دادم؟ منظور شما چیه؟
الان بهش چی بگم!؟ بگم اره من نجاتش دادم؟! اره باید بهش بگم.
گ: خودتو نزن به اون راه خودتم خوب میدونی منظورم چیه
آ: آره من نجاتش دادم
گ:واقعا که واسم مهم نیس چجوری نجاتش دادی ولی بابت اینکارت باید تنبیه بشی
آ: چه تنبیهی؟
گ(با لحن جدی و عصبانی): تو رو از پادشاه شدن محروم میکنم
آ: یعنی چی؟؟
گ: خب تو جانشین من نمیشی و الانم گورتو از اینجا گم میکنی
آ: باشه
گ: خب حالا برو وسایلت رو جمع کن
چیزی نگفتم و از اتاق خارج شدم که با آلیا رو برو شدم.
از زبان آلیا
از نینو خداحافظی کردم و رفتم تا ببینم چی میشه
گوشمو گذاشتم رو در و فالگوش وایسادم. تمام حرفاشونو شنیدم.
پس اگه قراره شاهزاده از اینجا بره منم باهاش میرم.
همینجوری وایساده بودم که شاهزاده ( خب خیلی ها به آدرین عالیجناب یا اعلی حضرت میگن ولی آلیا شاهزاده میگه) بیرون اومد.
آ: فالگوش وایسادی
آل: خیلی معذرت میخوام
آ: اشکالی نداره دیگه لازم نیس همه چی رو واست توضیح بدم. خب من میرم وسایلمو جمع کنم
آل: منم همراه شما میام
ن (همون نینو): کجا؟؟
از زبان آدرین
نینو بهترین دوستم و دستیارمه
آ: آلیا میشه همه چیز رو بهش توضیح بدی
آل: خب راستش من قبلا همه چیز رو بهش گفتم
ن: آره درمورد پری دریایی و این چیزا ولی خب نگفته کت کجا قراره برید
آ: پدرم منو از پادشاه شدن محروم کرده و من قراره همین الان از اینجا برم
ن: چی!!؟؟
آ: همین که شنیدی
ن: پس ماهم میایم
آل: راس میگه
آ: شما لازم نیس بیاین این تنبیه منه
ن: ما دوستتیم پس ماهم میایم فقط قراره کجا بریم؟
آل: خنگه خب باید بریم شهر کنار دریا دیگه
آ: گفتم که شما قرار نیس بیاین
اینو گفتم و از اون جا دور شدم و رفتم به اتاقم
برای اینکه برم شهر باید لباس مبدل بپوشم پس از کمدم لباس های شهری بیرون آوردم و پوشیدم و چیز هایی که لازم بود برداشتم و به بیرون رفتم و بدون اینکه کسی بفهمه اسبم رو برداشتم و بیرون اومدم که دوباره با اون دوتا مواجه شدم.
آ: خب دیگه من میرم
ن: ماهم باهات میایم
آ: نه نمیاید
آل و ن: میایم
آ: اصلا جهنم بیاید
آل:هورا
ن: پس بزارید منم اسبم رو بردارم بریم
آل: پس من چی؟
آ: بهتره یه کالسکه برداریم
ن: باش
یه کالسکه برداشتیم و منو آلیا توش نشستیم و نینو کالسکه رو روند
ن: ببینم چرا کالسکه ی معمولی برداشتیم؟
آل: خب اگه کالسکه سلطنتی بر میداشتیم مردم شهر بهمون شک میکردند
ن: راس میگی ها چرا به فکر خودم نرسیده بود
آ: چون اصلا عقل نداری 😂😂
ن: نه شما خوبی
آل: نمیخوایم بریم
ن: باشه میریم
و بعد به سمت شهر رفتیم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۶۶۷ کاراکتر
خب این پارتم تموم شد❤
لایک وکامنت فراموش نشه 🤍🌹
(برای پارت بعدی 34 کامنت و 28 لایک)
بای👋🏻
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡