ادامه
اسم : چویا
فامیل : ناکاهارا
به انگلیسی : Chuya Nakahara
شناخته شده به عنوان :
آراهاباکی
پادشاه گوسفند
آقای کلاه فانتزی
حلزون ( شناسه تماس گیرنده ی دازای اوسامو )
کاربر توانایی A5158 ( بخش توانایی های ویژه )
اطلاعات شخصی :
جنسیت : پسر
سن : 22
تولد : 29 آپریل
قد : 160
وزن : 60
گروه خونی : B
علایق : کلاه ، مبارزه ، الکل ، موسیقی راک
تنفر : دازای اوسامو
اطلاعات حرفه :
شغل : عضو شورای گوسفند ، مجری مافیا
وابستگی : پورت مافیا ، شورای گوسفند
نام توانایی : برای فساد غم و اندوه
اولین حضور...
در خود انیمه : قسمت 9
در رمان کوتاه : 15
در مانگا : چپتر 10
*****
چویا ناکاهارا ، یکی از 5 مدیر اجرایی پورت مافیا و شریک سابق دازای اوسامو در دابل بلک بوده
*****
ظاهر چویا ناکاهارا :
چویا ، عضلانی اما کوتاه ریز اندام
چشم های خاکستری
موهای پرتقالی که روی صورت و قسمت بلند ترش روی شانه ی چپش افتاده
یک کلاه سیاه با روبان قرمز و یک زنجیر نقره ای نازک که روی لبه ی کلاهش آویزان است دارد
ظاهر او شامل یک پیراهن سفید و جلیقه ی قرمز تیره ، یک چوکر سیاه سبک گلوبند حیوان خانگی ، یک روبان سیاه به عنوان کروات به علاوه ی دستبند نقره ای کوچک ، یک ژاکت سیاه با آستین بلند جمع شده تا آرنج ، شلوار و کفش های سیاه و همچنین یک کت بلند است
گذشته ناکاهارا چویا
پس از شکسته شدن مهروموم آراباکی و گم شدن آرتور ریمبود آراباکی به شکل یک پسر ریز اندام144ساله در آمد که شخصیت داشت ولی هیچ یادی از گذشته اش(قبل از آنکه به آراباکی تبدیل شود)نداشت به همین دلیل تصمیم گرفت آنها را کشف کند!او به یکی از محله های فقیر نشین رفت و عضو گروهی به نام"گوسفندان"که از پسران نوجوان تشکیل شده بود شد.در15سالگی چویا"گروه گوسفندان"تحت فشار حملات خشن مافیای بندر بودند که چویا مسؤل شکار افراد مافیا شد.افراد مافیا به دنبال آراباکی برای استفاده از آن به عنوان اسلحه مافیا بودن و این مسئله چویا را جلب کرد تا شاید بتواند از این طریق در مورد گذشته اش بفهمد.او وارد یک خیابان شد و به دازای و هیروتسو حمله کرد و از آنها خواست که او را از تحقیقات مافیای بندر در مورد آراباکی مطع سازند.آنها در نهایت به مبارزه پرداختند و چویا شکست خورد وتوسط "راندو"یکی از مأمورهای اجرایی مافیای بندر زندانی شد.او با موری اوگای رئیس مافیای بندر ملاقات کرد و از او خواسته شد که به مافیا بپیوندد.این برای چویا خیلی ناراحت کننده بود که اعضای گوسفندان را ترک کند همچنین موری اوگای اعضای گروه گوسفندان را گروگان گرفته بود که زندگی آنها به نظر چویا بستگی داشت به همین دلیل چویا پیشنهاد موری را پذیرفت و مجبور شد با دازای گروهی تشکیل دهد.چویا به همراه دازای برای آزاد کردن اعضای گروه گوسفند رفت و از آنان خواست که با مافیا همکاری کنند.بعد از این واقعه چویا ناگهان به مکالمه دازای و راندو گوش داد و فهمید که دازای درحال دستیگیر کردن راندو به دلیل پدید آورنده آراباکی است.ناگهان چویا خاطراتش را در رابطه با آراباکی به یاد آورد و وارد اتاق شد و از دازای پرسید:راندو همان کسی بود که من را به موجودی مخرب تبدیل کرد؟_راندو دازای و چویا را به دام انداخت(نگفته بود چجوری)و توانایی هیچ کدامشان نمیتوانست آنها را نجات دهد!راندو در مورد گذشته خود به عنوان"آرتور ریمبود"را یادآوری کرد....در حال حاصر او قصد کشتن چویا را داشت!پس آنها به مبارزه پرداختند که منجر به مرگ ریمبود و مجروح شدن چویا شد.چویا هیچ چیزی از گذشته خود نفهمید و تصمیم گرفت که به عنوان انسان زندگی کند...