Parallel love (P10) (F1)

J Hope J Hope J Hope · 1402/11/02 23:25 · خواندن 3 دقیقه

ادامه مطلب

فردا.

+کانر... کانر... نمی خوای بیدار شی. 
-چرا الان بیدار می شم. وایسا ببینم تو الان تو اتاق منی. چطوری اومدی؟؟؟. 
+مگه نشنیدی می گن از عشق زخم ها خوب می شوند
-نه. شنیدم از محبت خار ها گل می شود 
+اگر ناراحت نمی شی پاشو انقدرم ازم ایراد نگیر. قهر می کنمااااا
-ایراد که نمی گیریم. ولی اگر تا ابد ناز کنی و قهر کنی نازتو خریدارم و قول می دم تا اشتی نکنی ولت نمی کنم.

کانر
حرفام که تموم شد روی گونه هاش بوسمو جا گذاشتم

با هم رفتیم صبحونه ای که اماده کرده بودو به خاطرش منو دیوونه کرده بود رو خوردیم.

یه هفته مثل برق باد گذشت.... 
امروز پیتر می یاد تا لیلیا رو ببینه. ولی اگر با خودش برد چی. نه بابا مگه لیلیا بچش. بعدم الان رل منه. مگه الکیه تنهام بذاره.

دیدار با پیتر
+س. س. سلام
"ابجی کوچولو... خودتی.... فدات بشم.... دلتنگیم

لیلیا
اومد سمتم محکم بغلم کرد. واسه من که سالها دلتنگش بودم بهترین حس دنیا بود ـ

" چرا تنهام گذاشتی. نمی گفتی من بدونه تو می میرم
+می دونستم ولی... اون لحظه به این فکر نمی کردم
"دیگه هیچ وقت تنهات نمی ذارم. تا قله قافم بری دنبالت می یام
+دوست دارم داداشی

اروم سرمو بوسید و گفت 
" منم قشنگم... منم

کانر

رفتم دست لیلیا رو گرفتمو کشیدمش سمت خودم 
خندیدمو گفتم
-خواهر برادری خوب خلوت کردید
"به تو چه... کی هستی که کار به کار ما داری.... به چه جرئتی الان دست خواهرم تو دستته 
-رلش.... نامزدش... مشکلش چیه
" قرار نیست اون قدر زنده بمونی که مشکلش رو بفهمی 
-تو کی هستی که برا من تایین تکلیف می کنی. اصلا خودتو چی می بینی. تو و پدر و مادرت باعث شدید لیلیا از خونه فرار کنه. بعد از من طلب کاری
"حواست به زری که می زنی باشه وگرنه بد می بینی
-مثلا چی میشه
" نشونت می دم

لیلیا 
کانر و پیتر داشتن همدیرو می کشتن. نگران کانر بودم. پس بلد داد
زدم. 
+بسه دیگه 
رفتم جلوی کانر وایسادم
"لیلیا این چی می گه
+کانر دوست پسرمه. همونی که منو از مرگ نجات داد. همونی که از دالون تنهایی که برای خودم ساخته بودم بیرونم اورد. همونی که بهم نشون داد هنوز کسایی هستن که دوستم دارن. همونی که باهاش برای اولین بار طعم شیرین عشقو چشیدم. 
+اره اون کسی بود که خوش بختی رو برام اورد

کانر 
باورم نمی شه لیلیا پشت منو گرفت. اون واقعا منو دوست داره 
برای اینکه بیشتر پیترو بسوزونم از پشت بغلش کردم... حس ارامشی که بغلش داره هیچ چیز دیگه ای نداره. 
" یعنی داری می گی این پسره هیزو بیشتر از خانوادت دوست داری
+من چنین حرفی نزدم فقط از این به بعد کانرم عضوی از خانوادمه

لیلیا
تا دیدم کانر بغلم کرده خودمو بیشتر نزدیمش کردم تا پیتر فکر نکنه قصد اذیتمو داره. 
یه چیزیو خوب می دونم اگر پیتر برادرمه. دوسش دارم  چون پشتمه. ولی کانر دوست پسرمه دوسش دارم چون عاشقمه.....تفاوتشون برام عجیبه اما.... 

 

۳۰۰۰ کاراکتر 

 

 

پایان فصل یک. 

 

 

یه توضیح بدم 

یادتونه کانر دوتا دوست داشت که باهاش همگروهی نشدن برا اجرا. شاید با خودتون فکر می کردید شخصیت مهمی ندارن. ولی تقریبا از پارتای اخر فصل دو تا اخر رمان هستن. 

 

 

پارت بعد رو پنج شنبه می ذارم 

 

حمایت می کنی؟؟؟؟ 

تولوخدا حمایت کن