old love پارت 44

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/11/02 14:02 · خواندن 3 دقیقه

 

P44  

 

 

Marinette :

از جام بلند شدم و با صدای نسبتا بلند گفتم

 

مرینت « چون میترسم دوباره ولم کنه انگار نمی تونم 

دوباره برگردم پیشش فکر می کردم دیگه حسی بهش ندارم 

 

ولی نمی تونم مقاومت کنم من هنوز دوسش دارم ولی 

نمی تونم برگردم از برگشتن میترسم»

 

آریما آروم یه چیزی گفت و بعد رفت بعد از 

اینکه آریما رفت 

 

منم تصمیم گرفتم برم خونه ویکتور ترجیح دادم پیاده برم و به گذشتم فکر کنم 

 

آدرین عشق قدیمی منه من کاریش نمی تونم بکنم قلبم 

 

بهم میگه برگردم پیشش ولی مغزم میگه اگه بر گردم 

پیشش فقط ضربه می خورم نمی دونم به حرف کدوم گوش بدم 

حس کردم یکی منو با خودش کشید پشت دیوار و بعدش 

لباش رو گذاشت رو لبام و وحشیانه می خورد 

 

عطر آشنایی داشت خودم رو به زور ازش جدا کردم هه 

خودش بود چرا نمی زاره آزاد باشم 

 

می خواستم داد بزنم که دستش رو گذاشت رو دهنم بعدش 

منم دستشو گاز گرفتم

این کارم باعث شد دستشو برداره و از پشت بغلم کنه

آدرین « چرا گاز می گیری فقط بوسیدمت مگه کاری

 کردم؟ »

 

مرینت « میشه ولم کنی؟ بخاطر اون کار بزرگی که کردی 

دوست ندارم باهات حرف بزنم دیگه چه برسه بزارم بوسم 

کنی »

 

یعنی انقدر ضایع بازی درمیارم؟ معلومه الان براش سواله که

چیو میگم و تا بهش نگم ول نمی کنه نمی تونم بهش بگم 

 

پس سعی کردم بحث رو عوض کنم 

آدرین « چی؟ من چیکار کردم؟ »

 

از شانس خوبم برگرده آزمایش افتاد زمین و آدرین برش 

داشت ولی خب بجاش دیگه از بحث قبلی چیزی نپرسید 

آدرین « این چیه؟ »

مرینت « به تو ربطی نداره »

 

بعد از اینکه حرفمو زدم سعی کردم ازش جواب آزمایش رو 

بگیرم ولی نمی تونستم آدرین قدش از من بلند تره و من 

زورم بهش نمی رسه 

برای همین مجبور شدم...... 

 

Adrien : 

مرینت لبامو بوسید و همینطور که لبامو می بوسید اون 

برگه رو از دستم گرفت و بعد لباش رو از روی لبام بر داشت 

 

این یعنی تو اون برگه چیزه مهمیه که نمی خواد من بفهمم 

وگرنه منو نمی بوسید 

 

می خوام بفهمم تو اون برگه چیه ولی مرینت که بهم نمیگه باید چیکار کنم؟ 

 

اصلا منظورش از اینکه * کار بزرگی که کردی * چیه هرطور 

شده می خوام بفهمم منظورش چی بوده و تو اون برگه چی نوشته

آدرین « چرا منو بوسیدی؟ تو که از من خوشت نمیاد پس 

چرا این کار رو کردی حتما تو اون برگه چیزه مهمیه که

 نمی خوای من چیزی ازش بدونم »

 

مرینت « آره چیزه مهمیه و خب حتی اگه چیز مهمی نباشه 

چرا باید بزارم تو بدونی؟ من و تو هیچ نسبتی باهم نداریم 

پس دلیلیم نداره که تو همه چیه زندگی منو بدونی »

آدرین « تو اکسمی و کسی هستی که دوسش دارم 

 

توهم باشی دوست داری همه چیو راجب کسی که دوسش داری بدونی و از همه مهم تر تو همسر آینده منی چه 

بخوای چه نخوای تو رو بر می گردونم پیش خودم 

 

100 کامنت و 50 لایک