بازی عشق p²⁰
P¹⁹ بکوب
امدم جلو برم که دوباره داد زد و گفت :
+نیاااا جلو
آروم نزدیک شدم که کار خطر ناکی نکنه که یکدفعه بطری سوجو رو زد تو سرش و خون از صورتش جاری شد
_ ر..رونااا
دختر با درد و سوزش بدی که توی سرش پیچید افتاد زمین و چشماش سیاهی رفت.
جونگ کوک سریع خودش رو به دختر رسوند و اون رو توی بغلش گرفت
_لعنتی این چه کاریه با خودت میکنی .
خون از سر رونا همینطور داشت می ریخت و جونگ کوک رو هر لحظه بیشتر نگران میکرد.
کوک دستش رو سمت سر دختر برد و موهاش رو نوازش میکرد و میگفت :
_ چرا با خودت اینکارو کردی
دستکش رو سریع سمت جیب شلوار جین مشکیش برد و گوشیم رو درآورد تا به اورژانس زنگ بزنه ولی از شانس بدش گوشیش خاموش بود.
دستش رو زیر پاهای دختر برد و براید استایل بغلش کرد و سریع به سمت در رفت.
وارد حیاط عمارت شد و به طرف ماشین بنز مشکیش رفت و در صندلی پشت ماشین رو باز کرد و رونا رو خوابوند روی صندلی و در بست و خودش رفت جلو و پشت فرمون نشست و ماشین رو روشنش کرد و دنده عقب رفت و از خونه خارج شد.
پاکش رو روی پدال گاز گذاشت و با آخرین سرعتش به سمت بیمارستان میرفت .
در حال رانندگی سرش رو برمیگردوند و رونا رو دید میزد که در چه حاله .
در بیمارستان وایساد و از ماشین خارج شد و به طرف صندلی عقب رفت و رونا رو بغل کرد و آورد بیرون و سریع به داخل بیمارستان رفت.
_پرستارر
پرستار پشت میز که در حال صحبت با تلفن بود با صدای جونگ کوک بلند شد و از مخاطب پشت تلفن عذرخواهی کرد و تلفن رو قطع کرد.
×بله آقا
_لطفا کمک کنید.
پرستار با دیدن رونا بغل جونگ کوک از پشت میز آمد بیرون و گفت :
×لطفا بیاید دنبالم.
جونگ کوک بدون مکث دنبال پرستار راه افتاد و رفت داخل اتاق که پرستار توش رفت و رونا رو روی تخت گذاشت .
پرستار نگاهی به جونگ کوک کرد و گفت :
×نگران نباشید .. چیزی نیست .. الان دکتر میان.
بعد از اینکه پرستار رفت بیرون دنبالش دکتر و یه پرستار دیگه امدن داخل و به سمت تخت رونا رفتن.
دکتر نگاهی به سر رونا کرد و گفت :
=چیزی نیست .. فقط بخاطر شیشه ها خون آمده
_خوب به نظر شما چیزی نیست ... شیشه چیز خطرناکی نیست از نظر شماها؟
دکتر از استرس و نگرانی جونگ کوک خنده ی مهربونی کرد و گفت :
=پسرم آروم باش ... چرا خواصی نیست.
دکتر به پرستار اشاره کرد که جونگ کوک رو از اتاق ببره بیرون و پرستار جونگ کوک رو به بیرون هدایت کرد.
بعد از چند دقیقه دکتر از توی اتاق بیرون آمد و جونگ کوک سریع رفت پیش دکتر .
_حالش چطوره ؟
=خوبه پسرم انقدر نگران نباش
از دست هموتون ناراحتم
هددبدبنبنبتبتبت
ننینیننیین
ببمیمنیینین
=خوبه پسرم انقدر نگران نباش زبونم لال بیماری خواصی که نداره.
_اخه یکی گفت اون سرطان خون داره .
دکتر با حرف جونگ کوک اخماش توهم رفت و گفت :
=خانم سالم هستن کی همچین حرفی زده.
جونگ کوک با حرف که دکتر زد به فکر فرو رفت و اخماش رو توی هم کشید و دندون هاش رو بهم سابید و آروم زیر لب توری که دکتر صداش رو نشنید گفت:
_اون یونگی کثافت.....
=پسرم میتونی بیای کارای مرخصیش رو انجام بدی و خواستم اینو بگم ...
دکتر خواست ادامه ی حرفش رو بزنه که پشیمون شد و به یه هیچی اتناع کرد.
فلش بک*****
از زبان رونا *****
=دخترم مواظب خودت باش .... شیشه چیز خطر ناکیع.
پوزخندی زدم و گفتم :
+میدونم چیزه خطرناکیه .. بخاطر همین بهش دست زدم .
دکتر لبخندی زد و گفت :
=پس حداقل مواضب کوچولوت باش.
اخمی کردم با حالت جدی به چشمای دکتر نگاه کردم و گفتم :
+کوچولو دیگه کیه ... نکنه منظورت اون خرس گندس که بیرونه.
دکتر به لهن حرف زدن رونا و کنایه که جونگ کوک زد خنده ای کرد و گفت:
=نه .. منظورم کوچولو ایه که با همون خرسی که میگی ساختیش.
دکتر بعد از حرفی که زد سمت در رفت.
کوچولو ؟؟ منظورش چی بود،؟؟ یعنی ... یعنی .. من حاملم...
+دکتر
دکتر با صدای رونا به سمتش برگشت و گفت :
=چیه دخترم
+یعنی من حاملم ...
=اره دخترم.
+میشه...میشه به اون چیزی نگید.
=باشه به شوهرت چیزی نمیگم.
رونا پوزخندی زد و توی دل خودش گفت :
شوهر ؟هه ... اون شوهر من نیست ... شوهر یه دختر دیگس ... من فقط بازیچشم.
+خیلی ممنون.
=فقط مواظب خودت باش دخترم .... یادت باشه اون یه موجود زندس که از گوشت و خون توعه
راست میگفت... ولی وقتی دنیا بیاد جوابش رو چی بدم... چی بهش بگم... بگم بابا نداره...
دکتر رفت بیرون و من رو با اون همه سئوال توی ذهن خودم ول کرد.
چرا باید من این همه بدبخت باشم ... فرق من با بقیه ی دختر های ۱۶ ساله چیه ؟
از زبان جونگ کوک *******
وارد اتاق رونا شدم و در رو آروم پشت سرم بستم .
پشتش به من بود و خوابیده بود ولی احساس میکنم بیدار بود.
جلو رفتم و صندلی ای آوردم و کنار تختش گذاشتم و روش نشستم.
کلی سئوال توی ذهنم بود که چرا اینکار رو کرد ... چش بود؟
یعنی چیزی بهش گفتن ؟؟؟
دستم رو بردم جلو و موهاش رو از پشت نوازش کردم.
سرش رو جلو برد به نشانه ی اینکه به به من دست نزن یعنی چی ؟؟
مگه چش شده بود .. چی شنیده بود.
......................
بچهها پارت 19 توی وبلاگ پانیس هست بخونید