چالش و خبر

بی نام... بی نام... · 1402/10/20 22:02 · خواندن 1 دقیقه

امروز امده ام چاله های وجودتان را با خاکی از چالش خام پر کنم بفرما ادامه مطلب تازه یه سورپرایز هم دارم

__________________________________________

چالش اینه هست که شما باید خنده دار ترین یا عجیب ترین اتفاقی که برای خودتون یا اطرافیان افتاده رو تعریف کنید 🤣

__________________________________________

خبرم اینه که من جمعه قراره برم سفر و یه مدت فعالیت ندارم و خبری از پارت نیست همین اگر هم پستی بذارم جهت حذف نشدن است

__________________________________________

اگر فن ارت و عکس درخواستی دارید تو کامنتا بهم بگید حتما میذارم ❤️

__________________________________________

می‌خوام یه رمان جدید بنویسم احتمالا ولتی از سفر برگشتم پارت یک رو میدم 😜

تا درودی دیگر بدرود 😘

🗞️ اخبار 📰 🎮 بازی و چالش 🎳

ریحان

11 ماه پیش

رفته بودیم پاساژ منم بستنی گرفته بودم رفتیم داخل یکی از کفش فروشی‌ها بعد بستنی من از قیفش افتاد داخل کف یکی از کفش‌ها فروشنده کوبون پس کله شاگردش گفت گمشو برو اینا رو جمع کن خاک تو سرت

بی نام...

11 ماه پیش

خیلی چس دستی و گوز تو مغزه فروشنده 🤣

ریحان

11 ماه پیش

😂به من چه مقصر اصلی قیف بود😂

بی نام...

11 ماه پیش

چس نمک🤣

ریحان

10 ماه پیش

😁😂

𝒢☠𝓁𝒾

11 ماه پیش

ما سه نفر یعنی من و اون دوتا پسر داشتیم با اخم نگاه میکردیم که پیرزن گفت من از شما بهتر استم اگر اصا هم دارم بازهم میتوانم راه بروم باز خندید 🤣 یهو افتاد 🤣🤣 اون هم افتاد حالا نوبت ما بود که بخندیم 🤣 آنقدر برای اون خندیدم که شروع کرد به فوش دادن 🤣🤣

بی نام...

11 ماه پیش

این قسمت: کارما

𝒢☠𝓁𝒾

11 ماه پیش

اون موقع من از خنده غش کردم که اون دو کفری شدن گفتن نخندددددد 😡 😂 ما از اون جای که افتاده بودیم بلند شدیم که سر و کله یک پیرزن پیدا شد گفت خاک تو سر شما ها که افتادید باز زد زیر خنده 😂😂

𝒢☠𝓁𝒾

11 ماه پیش

یک روز برفی بود رفتم بیرون چون خیابان یخ زده بود یهو افتادم 😂 میخواستم بلند شم که دوتا پسر آمد به من خندید من کفری شدم گفتم آنقدر نخندید عوضی ها به‌و خودشان افتادند 😂😂

𝒢☠𝓁𝒾

11 ماه پیش

حالا که میری سفر یک پارت از پرنس یخی بزار

بی نام...

11 ماه پیش

اوک