رمان جابهجایی|پارت ۵
خب ، بفرمایید یه لقمه رمانِ خوشمزه بهتون بدم که حال کنید
بشتابید که این پارت شروعِ رسمیِ ماجرامونه ، بزنید رو ادامه ی مطالب و لایک کنید
خاطرات آن روز از جلوی چشم هایش میگذشتند
رز روی میز ایستاده بود و الکس ضرب گرفته بود ، آنها آهنگ میخوانند و میرقصیدند ، مرینت با خنده آنها را تماشا میکرد
آلیا فریاد زد « مرینت پاشو بیا »
مرینت اخم هایش را در هم کشید « کی ؟ من ؟ اونم با این قیافه ام ؟»
مرینت دست به قلم برد و شروع به نوشتن خاطراتش کرد
- « دفترچه خاطرات عزیزم ... امروز ..
آهنگی که پخش میکرد به پایان رسید ، مرینت بلند شد و به دنبال موبایلش گشت ، صدای بلند گفت و گوی تام و گابریل توجه اورا به خود جلب کرد
« اره موافقم ، اما این آرم خیلی وقته رو مغازه ی ماهست ، بنظرت برداشتنش بد نیست ؟»
مرینت از پله ها پایین رفت ، چشمش به مردی قد بلند و لاغر با صورتی سفید و بی حس خورد ، چهره ی مرد آشنا بود ، آخرین بار اورا روز خاکسپاری مادرش دیده بود
گابریل درحالی که دندان هایش را برهم میفشرد فکر کرد « نه اصلا ، گفتم یه آرم و لوگوی خوب برای بسته بندی لوازمت طراحی میکنم »
_«باعث دردسر نمیشم ؟»
_«یعنی به عالی بودن برند آگرست بعد این همه سال شک داری که داری بهونه میاری ؟»
گابریل به شوخی این را گفت و خندید
اما چهره ی توماس همچنان جدی بود « گابریل !! بیشتر از این چیزا نگران اون موضوع هستم »
چهره ی گابریل دوباره در هم رفت و بی حس شد « باشه درموردش فکر میکنم ، باید راهی باشه »
مرینت به اتاق خود برگشت ، دور اتاق خود چرخی زد ، لوازم اتاقش نا مرتب بودند و در سراسر اتاق پخش شده بودند ، او زبر لب چیزی را با خود زمزمه میکرد « طراحی ... طراحیِ لگو ، طراحی »
مرینت پشت میزی نشست و دفتری را از زیر میز بیرون کشید ، دفتری تقریبا خالی ، تنها دو صفحه ی پر داشت که نقاشیِ اسکرچ نسبتا زشتی روی آنها کشیده شده بود
مرینت به سراغ موبایل خود رفت ، انگشتانش برسطح موبایل می لغزیدند و کلمات نوشته مشیدند "برند طراحی آگرست "
لبخند ضعیفی روی لب های مرینت نشست
آفتاب درحال غروب کردن بود و مرینت دست به قلم شد
پایان پارت ، پارت بعدی آماده هستش ، اگه لایک و کامنت ها خوب باشه پارت بعد رو همین امشب میدم
حالا جایی نرید کارتون دارما
شما هم از کلیشه های رمان هایی که مرینت دختر دورگه ی چینی فرانسوی هست خسته شدین ؟
به رمان جدید و خفن آوردم ، که حال کنید ، تو این رمان ، مرینت اصالتش به یه کشور آسیایی میخوره که خیلی هامون باهاش آشنا هستیم ، خیلی هم دور نیست آزمون هااا ، حدس میزنید رگ دوم مرینت متعلق به کدوم کشوره؟
رو عکس بالا کلیک کنید ، تا یه رمان جالب رو بخونید ، یه رمان متفاوت از بقیه
که به جای کلیشه های آدرینتی ، یکم معما و جذابیت به خوردتون میده میل کنید 😂
حمایت فراموش نشه چون خودمم این رمانو دوست دارم