Forbidden love p42
....
از زبون راوی:امیلی با مرینت صحبت میکنه و وقتی که گوشی رو قطع میکنه یکدفعه آدرین وارد پذیرایی میشه و میگه ....
از زبون امیلی=E
E:به مرینت زنگ زدم و به خاطر مادر شدنش بهش تبریک گفتم وقتی که گوشی رو قطع کردم یک دفعه آدرین وارد پذیرایی میشه و با لحن شکه شده میگه...
مکالمهEوA
A(با لحن شکه شده):م.. مامان درست شنیدم
E:چ....چیی پسرم
A:د..درسته که مرینت بارداره
E:آ...آره درست شنیدی پسرم مرینت بارداره
از زبون راوی:وقتی که آدرین میفهمه مرینت بارداره چشم هاش پر از اشک میشه و از خونه میره بیرون تا هوایی بخوره....
از زبون آدرین=A
A:داشتم به سمت مامانم میرفتم تا باهاش صحبت کنم که یکدفعه میفهمم که مامانم داره با یه نفر صحبت میکنه و بهش تبریک میگه خیلی تعجب میکنم که یکدفعه میفهمم مامانم گفت مرینت باورش برام سخت بود یعتی مرینت بارداره بعد از اینکه مامانم صحبتش با تلفن تموم شد ازش پرسیدم که درست شنیدم مرینت بارداره و مامانم گفت که درست شنیدم پر چشمام اشک شده بود برای همین از خونه بیرون رفتم تا یکم هوا بخورم که یکدفعه...
......
خب پارت بعدی قراره....
شرط پارت بعدی رسیدن شرط پارت قبلی هستش
اگر به شرط برسونین به احتمال زیاد امشب پارت جدید و مهم رو بدم
راستی
حمایت فراموش نشه