🎤The music of hearts❤️ پارت ۱
بفرما ادامه مطلب
از زبان فلورا
امروز قرار بود بریم و با سرمای گذار جلسه بذاریم ساعت ۷ با تکون و غرغر های ویوا از خواب بیدار بدم
ویوا: پاشو الان به جلسه دیر میرسیم
من : زهره مار کی این ساعت جلسه میذاره ؟
ویوا: من حالا پاشو بریم
من : باشه
از روی تخت اومدم پایین دست و صورتم رو شستم موهام رو شونه لباسام رو عوض کردم و راه افتادم به سمته بیرون
ویوا: این چه کوفتیه ؟ برو لباس رسمی بپوش
من: ویوا سره صبحی اعصاب ندارم ساکت شو
ویوا ساکت شد و کنارم به راه افتاد به یک کافه رسیدیم و رفتیم داخل آخه کافه و ساکت ۷ صبح شد جلسه ؟
یه مرد با موهای آبی و کت شلوار اومد و جلوی ما نشست
مرد: سلام اسمه من سایمون هست و دستیار مسئول پروژه هستم ایشون به زودی میان
ویوا: سلام من ویوا هستم دستیار سرمایه گذار
کمی بعد یه مرده دیگه با هودی و شلوار جین سیاه اومد به سمته ما از قیافش معلوم بود تازه از خواب بیدار شده
سایمون: ایشون مسئول پروژه اقای واریان هستن
واریان: از آشنایی با شما خوشبختم
سایمون: چرا لباس رسمی نپوشیدی ؟
واریان: ساعت ۷ صبح منو از زیر پتو کشیدی بیرون میخوای کت شلوار هم تنم باشه ؟
سایمون: اوکی
ویوا: خب بریم سراغ مذاکره
سایمون و ویوا شروع کردن به حرف زدن اما بیشتر شبیه لاس زدن بود
سایمون: حق با شماست خانوم
ویوا: آوه نه شما لطف دارید
سایمون: از خانوم محترمی مثل شما اینهمه ادب انتظار میره
واریان: تو داری مذاکره میکنی یا مخ میزنی ؟
سایمون: عه به تو چه این روشه منه
و دوباره شروع کردن به حرف زدن دیگه صبرم لبریز شده بود
من : بس کنید دیگه نتیجه چی شد انقدر چرت نگید
ویوا: فلورا اروم باش ادم نباید انقدر زود جوش بیاره
سایمون: ولش کن بیا به کارمون ادامه بدیم
دیدم واریان سرش رو روی میز گذاشته اما یهو بلند شد و موهای سایمون رو گرفت و کشیدش کنار
واریان: شرمنده این دوتا خیلی حرف میزنن میشه خودت رک و راست بگی چی میخوای و چی میدی
من : خب من یه جا برای کنسرت و تبلیغات میخوام
۲۵ درصد از درآمد پروژه هم برای شماست
واریان: شرمنده نمیشه انقدر کم به ما برسه ۴۰
من : اونجوری حق ما ضایع میشه ۲۵
واریان: ۴۰
من : ۲۵
واریان: نه حرفه من نه حرفه تو ۳۵ خلاص قبوله ؟
من : قبوله
واریان: امیدارم همکاری خوبی داشته باشیم
من : همچنین
و دست دادیم واریان نگاهی عصبانی به دستیارش سایمون انداخت و گفت: کجای این انقدر زره مفت زدن داشت ؟
سایمون: من بیشتره کار هارو کرده بودم تو آخر اومدی
ویوا: خب پس بهتره هرکسی بره پی راهه خودش
سایمون: چطوره این همکاری رو با یه ناهار جشن بگیریم
من و واریان همزمان گفتیم: برو بابا
و هردو از سره میز بلند شدیم و به سمته خونه هامون رفتیم انگار راهمون یکی بود
من: چند وقته تو شرکت تبلیغاتی کار میکنی ؟
واریان: با اینکه لازم نیست زیاد اطلاعات از هم داشته باشیم اما ۸ یا ۷ ساله
من : چقدر زیاد راستش دستیارت خیلی حرف میزنه
واریان : برنامه ریزه توهم مارو با خروس عوضی گرفته
من : متاسفانه بله
واریان: اجرا که قرار نیست ساعت ۷ صبح باشه ؟
با حرفش شروع کردم به خندیدن
من : نخیر دیگه انقدر هم خل نیست
واریان: شک دارم
من : لنگ دراز شکاک (اروم)
واریان: خواننده خروسی
من : بسه دیگه چرا به این خونه ها نمیرسیم
واریان: نمیدانم
کمی بعد به ساختمان ها به رسیدیم من رفتم داخل و دیدم واریان هم داره پشته سرم میاد
من: توهم اینجا زندگی میکنی ؟
واریان: اره فعلا خداحافظ
من: خداحافظ
راهمون رو جدا کردیم و هرکسی رفت سره واحد خودش کلید خونه رو انداختم و رفتم داخل لباسام رو عوض کردم و رفتم تا صبحانه درست کنم
صبحانه ام رو درست کردم و شروع کردم به خوردن بعدش تلویزیون رو روشن کردم تا فیلم ببینم دیدم سریال مورد علاقم داره پخش میشه صداش رو کمی زیاد کردم و نشستم پای تلویزیون
_________________________________________
کمی بعد...
صدای زنگ به صدا در اومد رفتم درو باز کردم و دیدم واریان با یه طرف پاپ کورن پشته دره
واریان: صدای تلویزیون تا خونه ی من میاد اینو اوردم تا هم بخوری هم سره جدت صدای اون تلویزیون رو کم کن بابا کر شدم
من : الان مسخرم کردی یا کمک کردی ؟
واریان: هردو
طرف پاپ کورن رو ازش گرفتم و درو بستم صدای تلویزیون رو کم کردم و شروع کردم به خوردن پاپ کورن ها خیلی خوشمزه بودن گرمه دیدن سریال بودم که پای تلویزیون خوابم برد
_________________________________________
۵ ساعت بعد......
از خواب بلند شدم و دیدم که......
_________________________________________
#برای_زحمات_نویسندگان_ارزش_قائل_شویم
خب بچه ها امیدارم خوشتون بیاد ❤️ لایک کامنت فراموش نشه خیلی بهم انرژی میده ❤️ دوستتون دارم تا درودی دیگر بدرود 😜